.*راز دل*
.*راز دل*
ماه وش :
احساس می کردم استخونام خورد شده از درد
- کیهان ...کیهان
چشاشو باز کرد وگفت : جونم
- تموم تنم درد می کنه
نشست وگفت : دیونه بازی دیشب کار دستت داد پاشو
دستمو گرفت از درد جیغ زدم اصلا دست وپاهام انگار خورد بود
کیهان : فکر کنم چاییدی
- آی کیهان خوردم انگار
خندید وگفت : می ارزید مگه نه
- خیلی نامردی
بیشتر خندید وبلند شد لباس پوشید ورفت بیرون وقتی برگشت برام لباس اورد کمکم کرد لباس پوشیدم ولی از درد نمی تونستم تکون بخورم
- واااای سردمه
رفتم زیر لحاف کیهان رفت ودست صورتشو شست موهاشو شونه کرد وگفت : باید بریم دکتر
- دکترچرا ؟!
کیهان : اگه آمپول نزنی داغون میشی عروسی خواهرته نمی خوای که مثله پیر زن ها تو عروسی...
- کیهاااان
خندید وبغلم کرد وگفت : تپلی من حسابی سیستمش ریخته بهم
- خیلی بدی
کیهان : فکر کنم خودت دیشب حوس بارون کردی
- تو منو انداختی تو استخر وای سردمه
مامان با دیدنم تو بغل کیهان متعجب شد واومد جلو وگفت : چت شده مامان
کیهان : من باید بچه داری کنم مامان بانو رفته تو بارون خیس شده چاییده
بهش چشم غره رفتم مامان خندش گرفت وگفت : اگه راضی بشه آمپول بزنه
با شنیدن اسم آمپول ترسیدم وگفتم : خوبم کیهان تو رو خدا نمی خوام
گذاشتم رو مبل تو سالن وگفت : یه صبحونه خوب می خوری دوتا هم آمپول می زنی
برام ابروهاشو انداخت بالا
-ای خدا بگم کیهان چیکارت کنه
کیهان : خوشگل تر بشم
- سقف خونتون نریزه
کیهان : نه عزیزم نمی ریزه
- کلا کم نمیاری
کیهان : بخاطر یه آمپول انقدر غر می زنی تپلی
بغض کردم لبخندی زد وگفت : عزیزم نترس آمپول که درد نداره قول میدم درد اومد آمپول زن رو دعوا کنم
مامان با خنده اومد وسینی صبحانه رو گذاشت رو میز ورفت کیهانم انقدر سربه سرم گذاشت وشیطنت کرد ترس آمپول زدن از یادم رفت
از شانس خوبم آمپول زن انقدر دستش سنگین بود که فلج شدم از درد کیهان که دید جدی جدی حالم بده کلی پرستار بیچاره رو دعوا کرد بعدم برگشتیم خونه یکم دردام بهتر شده بود کیهان می گفت تو آب گرم تو وان دراز بکشم خودش حموم رو برام آماده کرد وکلی لوسم کرد ومن می خندیدم چقدر خوب بود کیهان همیشه اینجوری باشه وقهر نباشیم
ماه وش :
احساس می کردم استخونام خورد شده از درد
- کیهان ...کیهان
چشاشو باز کرد وگفت : جونم
- تموم تنم درد می کنه
نشست وگفت : دیونه بازی دیشب کار دستت داد پاشو
دستمو گرفت از درد جیغ زدم اصلا دست وپاهام انگار خورد بود
کیهان : فکر کنم چاییدی
- آی کیهان خوردم انگار
خندید وگفت : می ارزید مگه نه
- خیلی نامردی
بیشتر خندید وبلند شد لباس پوشید ورفت بیرون وقتی برگشت برام لباس اورد کمکم کرد لباس پوشیدم ولی از درد نمی تونستم تکون بخورم
- واااای سردمه
رفتم زیر لحاف کیهان رفت ودست صورتشو شست موهاشو شونه کرد وگفت : باید بریم دکتر
- دکترچرا ؟!
کیهان : اگه آمپول نزنی داغون میشی عروسی خواهرته نمی خوای که مثله پیر زن ها تو عروسی...
- کیهاااان
خندید وبغلم کرد وگفت : تپلی من حسابی سیستمش ریخته بهم
- خیلی بدی
کیهان : فکر کنم خودت دیشب حوس بارون کردی
- تو منو انداختی تو استخر وای سردمه
مامان با دیدنم تو بغل کیهان متعجب شد واومد جلو وگفت : چت شده مامان
کیهان : من باید بچه داری کنم مامان بانو رفته تو بارون خیس شده چاییده
بهش چشم غره رفتم مامان خندش گرفت وگفت : اگه راضی بشه آمپول بزنه
با شنیدن اسم آمپول ترسیدم وگفتم : خوبم کیهان تو رو خدا نمی خوام
گذاشتم رو مبل تو سالن وگفت : یه صبحونه خوب می خوری دوتا هم آمپول می زنی
برام ابروهاشو انداخت بالا
-ای خدا بگم کیهان چیکارت کنه
کیهان : خوشگل تر بشم
- سقف خونتون نریزه
کیهان : نه عزیزم نمی ریزه
- کلا کم نمیاری
کیهان : بخاطر یه آمپول انقدر غر می زنی تپلی
بغض کردم لبخندی زد وگفت : عزیزم نترس آمپول که درد نداره قول میدم درد اومد آمپول زن رو دعوا کنم
مامان با خنده اومد وسینی صبحانه رو گذاشت رو میز ورفت کیهانم انقدر سربه سرم گذاشت وشیطنت کرد ترس آمپول زدن از یادم رفت
از شانس خوبم آمپول زن انقدر دستش سنگین بود که فلج شدم از درد کیهان که دید جدی جدی حالم بده کلی پرستار بیچاره رو دعوا کرد بعدم برگشتیم خونه یکم دردام بهتر شده بود کیهان می گفت تو آب گرم تو وان دراز بکشم خودش حموم رو برام آماده کرد وکلی لوسم کرد ومن می خندیدم چقدر خوب بود کیهان همیشه اینجوری باشه وقهر نباشیم
۱۷.۱k
۲۵ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.