یخ فروش جهنم 🔥
#یخ_فروش_جهنم 🔥
رمان خانه ارواح
پارت سی و پنج
اشکامو پاک کردم از جام بلند شدم رفتم رو به روی اینه توی آینه یه آدمی که قلبش شکسته رو داشتم نگاه میکردم
آخه چه کاری از دستم بر میومد که انجام بدم آخه ها
صبح>>
از خواب بیدار شدم دست صورتمو شستم
رفتم توی حیات برگ های درختا ریخته بود روی زمین
جارو رو برداشتم تا برم برگ هارو جارو بزنم
که یهو زیر شکمم به درد اومد
اکتای:هوی مواظب باش حالت خوبه
آلیس:به من دست نزن اصلا برو انور
اکتای:باشه بهت دست نمیزنم حالت خوبه
آلیس:ایییی به تو چه اصلا مگه برات مهمه اصلا
اکتای:باشه پاشو بریم پیش دکتر پاشو
الیس:نمیخواد الان خوب میشم چیزی نیست
اکتای:آلیس ببین تو آنجور که فک میکنی نیست بین من و سوسن...
الیس: نیازی نیست بگی و نمیخوامم بشنوم
اصلا برام مهم نیست بین تو و اون چی هست و نیست
رمان خانه ارواح
پارت سی و پنج
اشکامو پاک کردم از جام بلند شدم رفتم رو به روی اینه توی آینه یه آدمی که قلبش شکسته رو داشتم نگاه میکردم
آخه چه کاری از دستم بر میومد که انجام بدم آخه ها
صبح>>
از خواب بیدار شدم دست صورتمو شستم
رفتم توی حیات برگ های درختا ریخته بود روی زمین
جارو رو برداشتم تا برم برگ هارو جارو بزنم
که یهو زیر شکمم به درد اومد
اکتای:هوی مواظب باش حالت خوبه
آلیس:به من دست نزن اصلا برو انور
اکتای:باشه بهت دست نمیزنم حالت خوبه
آلیس:ایییی به تو چه اصلا مگه برات مهمه اصلا
اکتای:باشه پاشو بریم پیش دکتر پاشو
الیس:نمیخواد الان خوب میشم چیزی نیست
اکتای:آلیس ببین تو آنجور که فک میکنی نیست بین من و سوسن...
الیس: نیازی نیست بگی و نمیخوامم بشنوم
اصلا برام مهم نیست بین تو و اون چی هست و نیست
۲.۸k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.