یخ فروش جهنم 🔥
#یخ_فروش_جهنم 🔥
رمان خانه ارواح
پارت نوزدهم
صورتمو گرفتم رفتم زیر پتو از خجالت لوپام گل انداخته بودن
خیلی گرمم شده بود
خدا من چم شده بود اولین بار بود که اینطوری شده بود
از اتاق رفت بیرون
شب>>
آلیس:چرا نیومد نگرانش شدم
از نگرانی نمیتونم بشینم همینطوری قدم میزدم
یهو ظاهر شد
آلیس:ها اومدی کجا بودی آخه
رفتم بغلش
اکتای: آخ...
آلیس:چیشده خوبی حالت خوبه؟
از دستش خون میومد
آلیس:اکتای خون ریزی داری
چیشده
اکتای:چیزی نیست فقط یه خراشه
الیس:نه بیا اینجا ببینم زخمتو
کمک های اولیه رو میرم بیارم
الیس:لباستو در بیار
اکتای:(با تعجب)چی؟
چشمامو براش گرد کردم
آلیس:در بیار الان وقت خجالت کشیدن نیست
اکتای:باشه
رمان خانه ارواح
پارت نوزدهم
صورتمو گرفتم رفتم زیر پتو از خجالت لوپام گل انداخته بودن
خیلی گرمم شده بود
خدا من چم شده بود اولین بار بود که اینطوری شده بود
از اتاق رفت بیرون
شب>>
آلیس:چرا نیومد نگرانش شدم
از نگرانی نمیتونم بشینم همینطوری قدم میزدم
یهو ظاهر شد
آلیس:ها اومدی کجا بودی آخه
رفتم بغلش
اکتای: آخ...
آلیس:چیشده خوبی حالت خوبه؟
از دستش خون میومد
آلیس:اکتای خون ریزی داری
چیشده
اکتای:چیزی نیست فقط یه خراشه
الیس:نه بیا اینجا ببینم زخمتو
کمک های اولیه رو میرم بیارم
الیس:لباستو در بیار
اکتای:(با تعجب)چی؟
چشمامو براش گرد کردم
آلیس:در بیار الان وقت خجالت کشیدن نیست
اکتای:باشه
۳.۱k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.