یخ فروش جهنم 🔥
#یخ_فروش_جهنم 🔥
رمان خانه ارواح
پارت سی و سه
اکتای:م.م.ن... اومده اومدم آب بخورم همین
آلیس:چرا صدام نکردی آخه خدمتکارم دیگه واستون آب میآوردم
اکتای:حالا مگه چیشده اومدم آب بخورم
آلیس: خوب بخور مگه گفتم نخور
میشه بری کنار میخوام برم
اکتای: خوب از اون ور برو حتما باید از این ور بری
عصبی شدم و دستامو مشت کردم هولش دادم و رفتم بیرون
سرم گیج خورد
هلیا:وای ابجی حالت خوبه
الیس: آره خوبم فقط نمیدونم جرا سرم گیج میخوره انقدر
بیا بریم توی خونه
هلیا:ایجا دراز بکش
آلیس:باشه ممنونم تو میتونی بری به کارات برسی
هلیا:باشه ولی استراحت کنی ها
خیلی خسته بودم زیر شکمم بدجور درد میکرد
نمیدونم چم شده بود
تا حالا هم همیچین اتفاقی برام نیوفتاده بود
حتما برای کار کردن زیاد اینطوریه
چشمامو بستم تا یکم بخوابم
که یهو یکی روی صورتم آب یخ ریخت
نفسم بند اومد از جام پریدمو گفتم
آلیس:کی این کارو کرد...
رمان خانه ارواح
پارت سی و سه
اکتای:م.م.ن... اومده اومدم آب بخورم همین
آلیس:چرا صدام نکردی آخه خدمتکارم دیگه واستون آب میآوردم
اکتای:حالا مگه چیشده اومدم آب بخورم
آلیس: خوب بخور مگه گفتم نخور
میشه بری کنار میخوام برم
اکتای: خوب از اون ور برو حتما باید از این ور بری
عصبی شدم و دستامو مشت کردم هولش دادم و رفتم بیرون
سرم گیج خورد
هلیا:وای ابجی حالت خوبه
الیس: آره خوبم فقط نمیدونم جرا سرم گیج میخوره انقدر
بیا بریم توی خونه
هلیا:ایجا دراز بکش
آلیس:باشه ممنونم تو میتونی بری به کارات برسی
هلیا:باشه ولی استراحت کنی ها
خیلی خسته بودم زیر شکمم بدجور درد میکرد
نمیدونم چم شده بود
تا حالا هم همیچین اتفاقی برام نیوفتاده بود
حتما برای کار کردن زیاد اینطوریه
چشمامو بستم تا یکم بخوابم
که یهو یکی روی صورتم آب یخ ریخت
نفسم بند اومد از جام پریدمو گفتم
آلیس:کی این کارو کرد...
۲.۵k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.