یخ فروش جهنم 🔥
#یخ_فروش_جهنم 🔥
رمان خانه ارواح
پارت سی و یک
اکتای:آلیس تو ایجا چیکار میکنی ها
بیهوش افتاده بودم توی بغلش اکتای منو تکون داد و گفت
اکتای:آلیس حالت خوبه حالت خوبه!؟
چشمامو اروم باز کردم اکتای بود
بغلش کردم و
آلیس:اکتای میکشمت چرا این کارو باهام کردی
من خیلی دوست داشتم بهت اعتماد
کردم آخه چرا چرا....
اکتای: راستش من از اول اصلا عاشقت نبودم آلیس ولی الان
فهمیدم که من خیلی عاشق توهم
چند باری خواستم بهت بگم ولی غرورم اجازه نداد
غرورم مانع این میشد که بهت بگم دوست دارم
چون تو گفتی ازم متنفری من چطور میتونم بهت بگم دوست دارم
اولش فکر کردم آلیس همه ی این حرفارو شنیده ولی وقتی نگاش کردم دیدم محکم منو بغل گرفته و خوابیده
بغلش زدم بردمش به قصر توی اتاقم روی تختم گذاشتمش کنارش نشستم
و خیره شدم به صورتش
آلیس چشماشو باز کرد و دستاشو دور گردنم حلقه کرد
و....
رمان خانه ارواح
پارت سی و یک
اکتای:آلیس تو ایجا چیکار میکنی ها
بیهوش افتاده بودم توی بغلش اکتای منو تکون داد و گفت
اکتای:آلیس حالت خوبه حالت خوبه!؟
چشمامو اروم باز کردم اکتای بود
بغلش کردم و
آلیس:اکتای میکشمت چرا این کارو باهام کردی
من خیلی دوست داشتم بهت اعتماد
کردم آخه چرا چرا....
اکتای: راستش من از اول اصلا عاشقت نبودم آلیس ولی الان
فهمیدم که من خیلی عاشق توهم
چند باری خواستم بهت بگم ولی غرورم اجازه نداد
غرورم مانع این میشد که بهت بگم دوست دارم
چون تو گفتی ازم متنفری من چطور میتونم بهت بگم دوست دارم
اولش فکر کردم آلیس همه ی این حرفارو شنیده ولی وقتی نگاش کردم دیدم محکم منو بغل گرفته و خوابیده
بغلش زدم بردمش به قصر توی اتاقم روی تختم گذاشتمش کنارش نشستم
و خیره شدم به صورتش
آلیس چشماشو باز کرد و دستاشو دور گردنم حلقه کرد
و....
۳.۹k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.