ققنوس سرخ
part ¹²
فلش بک به شب
ویو ات
خودمو توی آینه نگاه کردم یه لباس مشکی با دامن تنگ و بالا تنش پوشیده بود آستین داشت ولی تنگ و کوتاه بود با یه گفت مشکی پلشنه بلند
از اتاقم رفتم بیرون و کنار بقیه ندیمه ها واسادم سوهی خانم داشت کار هایی که باید انجام بدیم رو میگفت نگاه لباس بقیه کردم لباس هه سو بلند بود و دامن بلندی داشت اونقدام تنگ نبود لباس بقیم اینجوری بود چرا لباس من با بقیه فرق داره
موهامو دم اسبی بسته بودم تا تو دست و پام نباشه موهام نسبتن به زانو هام میرسید و اکثرا میبافتمش اما بقیه بخصوص هه سو موهاشون کوتاه بود سوهی خانمم موهاشو گوجه بسته بود سعی کردم به حرفای سوهی خانم گوش بدم
سوهی : همه چیز حاضره شما فقط باید خوراکی ها و مشروبا رو سرو کنید و بین میزا پخش کنید حواستون به رفتارتون باشه یه اشتباه کوچیک کافیه تا از کار بیکار کشید
همه سری تکون دادن و به سمتی رفتن
به سمت سالن رفتم جیمین و تهیونگ داشتن باهم حرف میزدن با دیدن من به سمتم برگشتن واییی چه خوشتیپ و جذاب شده بودنننن
به رو خودم نیاوردم که دارم غش میکنم واسه جذابیتشون
تهیونگ : ات خودتی دختر ( کیوت )
جیمین : وایییی چقد خشگل شدی این لباسا بهت میاد ( ازون نگاها که براش بمیری )
ات : هی اینقد بزرگش نکنین دیگه تازه من هنوز به خاطر امروز نبخشیدمتون
جیمین : عی بابا اعصبانی نشو ماکه چیزی نگفتیم
تهیونگ : ولی شما خیلی خوش سلیقه ای الانم خیلی جذاب شدی
ات : یااااا بندین تا فکتون خورد نکردم ( به شدت کیوت )
جیمین : تو اصلا اعصبانی نشو بهت نمیاد ( خنده )
اونا داشتن به من میخندیدن منم باز داشتم آمپر میچسبوندم که با صدای کسی همه به طرفش برگشتیم
جین : یاااا دارین چیکار میکنین برید کنار بزارید بدرخشم
با دیدن اون چهار نفر یاد اون شب که یواشکی از اتاق رفتم بیرون افتادم
تهیونگ و جیمین به سمتشون رفتن بعد از دست دادن و خوش و بش انگار تازه فهمیدن من اونجا هستم کم کم دارم فک میکنم من قابلیت اینو دارم که نامرئی شم
نامجون : پسرا این خانم جوان رو معرفی نمیکنین ؟
جیمین : اهم پسرا این اته دوست من
تهیونگ : و دوست من
جیمین : هیییی تو داری دوستمو ازم میدزدی اون اول دوست من بود
تهیونگ : نخیرم من وات خیلی صمیمی تریم
ات : هی بس کنین من اصن با شما دوست نیستم چه دلیلی داره من با مردای بیشعور و بی حیای و بی مغزی مث شماها دوست باشم
هوپی : تخریب شخصیتی جالبی بود ( خنده )
جین : یاع یاع یاع با خاک یکسانتون کرد ( خنده )
جیمین : ات متوجم به خاطر اتفاقات صبح ناراحتی ولی خدایی حقه اینجوری ضایمون کنی ؟
ات : اوفففف من کار دارم مث شما بیکار نیسم میرم به کارم برسم
فالو♡☆
اینم حذف شده بود (-_-)
فلش بک به شب
ویو ات
خودمو توی آینه نگاه کردم یه لباس مشکی با دامن تنگ و بالا تنش پوشیده بود آستین داشت ولی تنگ و کوتاه بود با یه گفت مشکی پلشنه بلند
از اتاقم رفتم بیرون و کنار بقیه ندیمه ها واسادم سوهی خانم داشت کار هایی که باید انجام بدیم رو میگفت نگاه لباس بقیه کردم لباس هه سو بلند بود و دامن بلندی داشت اونقدام تنگ نبود لباس بقیم اینجوری بود چرا لباس من با بقیه فرق داره
موهامو دم اسبی بسته بودم تا تو دست و پام نباشه موهام نسبتن به زانو هام میرسید و اکثرا میبافتمش اما بقیه بخصوص هه سو موهاشون کوتاه بود سوهی خانمم موهاشو گوجه بسته بود سعی کردم به حرفای سوهی خانم گوش بدم
سوهی : همه چیز حاضره شما فقط باید خوراکی ها و مشروبا رو سرو کنید و بین میزا پخش کنید حواستون به رفتارتون باشه یه اشتباه کوچیک کافیه تا از کار بیکار کشید
همه سری تکون دادن و به سمتی رفتن
به سمت سالن رفتم جیمین و تهیونگ داشتن باهم حرف میزدن با دیدن من به سمتم برگشتن واییی چه خوشتیپ و جذاب شده بودنننن
به رو خودم نیاوردم که دارم غش میکنم واسه جذابیتشون
تهیونگ : ات خودتی دختر ( کیوت )
جیمین : وایییی چقد خشگل شدی این لباسا بهت میاد ( ازون نگاها که براش بمیری )
ات : هی اینقد بزرگش نکنین دیگه تازه من هنوز به خاطر امروز نبخشیدمتون
جیمین : عی بابا اعصبانی نشو ماکه چیزی نگفتیم
تهیونگ : ولی شما خیلی خوش سلیقه ای الانم خیلی جذاب شدی
ات : یااااا بندین تا فکتون خورد نکردم ( به شدت کیوت )
جیمین : تو اصلا اعصبانی نشو بهت نمیاد ( خنده )
اونا داشتن به من میخندیدن منم باز داشتم آمپر میچسبوندم که با صدای کسی همه به طرفش برگشتیم
جین : یاااا دارین چیکار میکنین برید کنار بزارید بدرخشم
با دیدن اون چهار نفر یاد اون شب که یواشکی از اتاق رفتم بیرون افتادم
تهیونگ و جیمین به سمتشون رفتن بعد از دست دادن و خوش و بش انگار تازه فهمیدن من اونجا هستم کم کم دارم فک میکنم من قابلیت اینو دارم که نامرئی شم
نامجون : پسرا این خانم جوان رو معرفی نمیکنین ؟
جیمین : اهم پسرا این اته دوست من
تهیونگ : و دوست من
جیمین : هیییی تو داری دوستمو ازم میدزدی اون اول دوست من بود
تهیونگ : نخیرم من وات خیلی صمیمی تریم
ات : هی بس کنین من اصن با شما دوست نیستم چه دلیلی داره من با مردای بیشعور و بی حیای و بی مغزی مث شماها دوست باشم
هوپی : تخریب شخصیتی جالبی بود ( خنده )
جین : یاع یاع یاع با خاک یکسانتون کرد ( خنده )
جیمین : ات متوجم به خاطر اتفاقات صبح ناراحتی ولی خدایی حقه اینجوری ضایمون کنی ؟
ات : اوفففف من کار دارم مث شما بیکار نیسم میرم به کارم برسم
فالو♡☆
اینم حذف شده بود (-_-)
۳.۰k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.