part⁹
part⁹
مدرسه ی عشق
از ماشین پیاده شدم جیمین رو دیدم که اومد پیشم
جیمین :ات..حالت خوبه؟
ات : آره خوبم ولی مامان و بابام بخاطر سفر کاری میرن آمریکا ومن هم ناراحتم.
جیمین :خب..یه ماه تو خونه تنها میمونی؟
ات :نه..به دخترا میگم بیان پیشم بمونن
(خب داستان از اینجا غمگین میشه و...)
ویو جیمین
صبح از خواب پاشدم و رفتم دوش گرفتم
لباس های مدرسه ام رو پوشیدم و سوار ماشینم شدم و رفتم مدرسه
داشتم با پسرا حرف میزدم که تهیونگ گفت(تهیونگ ، جیمین ، شوگا ، و کوک هم یه اکیپ هستن)
تهیونگ :جیمین. تو واقعا ات رو دوس داری
جیمین:نه..اسکلش کردم. اون خیلی ساده هست و همه چی رو زود باور میکنه*همشون زدن زیره خنده*
شوگا : واقعا که ...میخوای باهاش چیکار کنی؟
جیمین:کاری که با بقیه دخترا میکنم..😈
شرط ها
۲۰ لایک
۱۸۰ تایی شیم
مدرسه ی عشق
از ماشین پیاده شدم جیمین رو دیدم که اومد پیشم
جیمین :ات..حالت خوبه؟
ات : آره خوبم ولی مامان و بابام بخاطر سفر کاری میرن آمریکا ومن هم ناراحتم.
جیمین :خب..یه ماه تو خونه تنها میمونی؟
ات :نه..به دخترا میگم بیان پیشم بمونن
(خب داستان از اینجا غمگین میشه و...)
ویو جیمین
صبح از خواب پاشدم و رفتم دوش گرفتم
لباس های مدرسه ام رو پوشیدم و سوار ماشینم شدم و رفتم مدرسه
داشتم با پسرا حرف میزدم که تهیونگ گفت(تهیونگ ، جیمین ، شوگا ، و کوک هم یه اکیپ هستن)
تهیونگ :جیمین. تو واقعا ات رو دوس داری
جیمین:نه..اسکلش کردم. اون خیلی ساده هست و همه چی رو زود باور میکنه*همشون زدن زیره خنده*
شوگا : واقعا که ...میخوای باهاش چیکار کنی؟
جیمین:کاری که با بقیه دخترا میکنم..😈
شرط ها
۲۰ لایک
۱۸۰ تایی شیم
۸.۲k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.