𝕻𝖆𝖗𝖙 ۲۴
𝕻𝖆𝖗𝖙 ۲۴
بعد ناهار همه رفتن به اتاق هاشون تا استراحت کنن ساعتای سه و نیم بود
من و کوکم رفتیم به اتاقمون که می سون دست کوک رو کشید و به سمت خودش برد و گفت:
_می سون: جونگ کوکااا میای یکم باهم گیم بزنیم توی اتاقم؟ لطفااااا
_ جونگ کوک: نه من و ا/ت کار داریم باید بریم
_می سون: حالا یه کوچولو بیا
_جونگ کوک: گفتم که نه
می سون لب هاش رو روی لب های جونگ کوک گذاشت که من اومدم پرتش کردم اونور
_می سون: هعی دختره هرزه چه گوهی داری میخوری
_ا/ت: اولین که ادبت رو رعایت کن بعدش هم چه غلطی میکنی به شوهر من نزدیک میشی
می سون اومد یه سیلی به من بزنه که کوک دستش رو گرفت و جلوش رو گرفت
_جونگ کوک: دفعه اخرت باشه لقب خودت رو روی الماس من میزاری و دستت رو روش بلند میکنی وگرنه با بد چیزی طرفی
همه افراد عمارت بخاطر سر و صدا ها دورمون جمع شده بودن مخصوصا صدای جونگ کوک که ۱۰ کوچه اونور تر هم میرفت.
عمه کوک اومد و یه سیلی به می سون زد و کشیدش برد بقیه هم رفتن انگار براشون عادی بود تهیونگ و شوگا و جیمین اومدن پیش ما و از جونگ کوک پرسیدن که از اول چی شد خواستم برم اب بخورم که توی راه چشمام سیاهی رفت و سرم گیج رفت که جیمین اومد و کمکم کرد برم بشینم روی تخت
_جونگ کوک: ا/ت حالت خوبه چرا سرت گیج رفت؟؟
_ا/ت: از وقتی اوردینم اینجا قرصام رو نخوردم امروزم یادم رفت از خونه بردارم احتمالا انداختنش دور
_جونگ کوک: قرص چی؟
_ا/ت: ولش کن
_جونگ کوک: ا/ت مثل اینکه حالت بده بزار زنگ بزنم دکترمون بیاد
_ا/ت: نیازی نیست
_جونگ کوک: هیششش صبر کن
ویو کوک
خیلی نگران ا/ت بودم زنگ زدم جی هوپ بیاد و معاینش کنه (جی هوپ همیشه باید توی همه فیک ها دکتر باشه🤣)
چندمین بعد
اومد و معاینش کرد ا/ت هم گفت کم خونی داره و جی هوپ یه نمونه خون ازش گرفت تا بده ازمایشگاه که جوابش رو ببینه و براش قرص بنویسه....
بعد ناهار همه رفتن به اتاق هاشون تا استراحت کنن ساعتای سه و نیم بود
من و کوکم رفتیم به اتاقمون که می سون دست کوک رو کشید و به سمت خودش برد و گفت:
_می سون: جونگ کوکااا میای یکم باهم گیم بزنیم توی اتاقم؟ لطفااااا
_ جونگ کوک: نه من و ا/ت کار داریم باید بریم
_می سون: حالا یه کوچولو بیا
_جونگ کوک: گفتم که نه
می سون لب هاش رو روی لب های جونگ کوک گذاشت که من اومدم پرتش کردم اونور
_می سون: هعی دختره هرزه چه گوهی داری میخوری
_ا/ت: اولین که ادبت رو رعایت کن بعدش هم چه غلطی میکنی به شوهر من نزدیک میشی
می سون اومد یه سیلی به من بزنه که کوک دستش رو گرفت و جلوش رو گرفت
_جونگ کوک: دفعه اخرت باشه لقب خودت رو روی الماس من میزاری و دستت رو روش بلند میکنی وگرنه با بد چیزی طرفی
همه افراد عمارت بخاطر سر و صدا ها دورمون جمع شده بودن مخصوصا صدای جونگ کوک که ۱۰ کوچه اونور تر هم میرفت.
عمه کوک اومد و یه سیلی به می سون زد و کشیدش برد بقیه هم رفتن انگار براشون عادی بود تهیونگ و شوگا و جیمین اومدن پیش ما و از جونگ کوک پرسیدن که از اول چی شد خواستم برم اب بخورم که توی راه چشمام سیاهی رفت و سرم گیج رفت که جیمین اومد و کمکم کرد برم بشینم روی تخت
_جونگ کوک: ا/ت حالت خوبه چرا سرت گیج رفت؟؟
_ا/ت: از وقتی اوردینم اینجا قرصام رو نخوردم امروزم یادم رفت از خونه بردارم احتمالا انداختنش دور
_جونگ کوک: قرص چی؟
_ا/ت: ولش کن
_جونگ کوک: ا/ت مثل اینکه حالت بده بزار زنگ بزنم دکترمون بیاد
_ا/ت: نیازی نیست
_جونگ کوک: هیششش صبر کن
ویو کوک
خیلی نگران ا/ت بودم زنگ زدم جی هوپ بیاد و معاینش کنه (جی هوپ همیشه باید توی همه فیک ها دکتر باشه🤣)
چندمین بعد
اومد و معاینش کرد ا/ت هم گفت کم خونی داره و جی هوپ یه نمونه خون ازش گرفت تا بده ازمایشگاه که جوابش رو ببینه و براش قرص بنویسه....
۱۰.۸k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.