𝕻𝖆𝖗𝖙 23
𝕻𝖆𝖗𝖙 23
ویو ا/ت
همه افراد رو میشناختم اما یه خانواده بودن که اشنا نبودن یه زوج به علاوه ۲ تا بچه به سمت ما اومدن و اون ۲ تا بچه پریدن بغل کوک و جونگ کوکم بغلشون کرد و تو هوا چرخوندشون اون زوج که معلوم بود مامان و بابای اون بچه ها بودن بیشتر بهمون نزدیک شدن و سلام دادن .
_جین: به به سلام به جونگ کوک و همسر خوشگلشون
_هایون: سلام به همگی
_جونگ کوک: سلام عمو و سلام زن عمو
_ا/ت: سلام از اشنایی باهاتون خیلی خوشحالم
_هایون: ماهم همینطور عزیزم
_جین: شما هم باید مثل ما یه کوچولو بیارید
جونگ کوک خنده مصنوعی زد و به من گفت:
_جونگ کوک: ا/ت این ها عمو جین و زن عمو هایون من هستن
_ا/ت: بله فهمیدم واقعا خانواده شادی هستن
_هایون: وای مرسی هانی🍯
همه به سمت میز رفتیم و دورش نشستیم من و جونگ کوک کنار هم بودیم و می سون هم طبق معمول چسبیده بود به جونگ کوک دلم میخواد بزنم دختره رو جر واجر کنم
اون طرف من هم هایون نشست و همه شروع به خوردن کردن با اینکه از این وضعیت راضی نبودم اما الان یه لحظه ای بود که من ارزوش رو داشتم درسته یه خانواده شاد که دارن باهم گپ میزنن..
ویو ا/ت
همه افراد رو میشناختم اما یه خانواده بودن که اشنا نبودن یه زوج به علاوه ۲ تا بچه به سمت ما اومدن و اون ۲ تا بچه پریدن بغل کوک و جونگ کوکم بغلشون کرد و تو هوا چرخوندشون اون زوج که معلوم بود مامان و بابای اون بچه ها بودن بیشتر بهمون نزدیک شدن و سلام دادن .
_جین: به به سلام به جونگ کوک و همسر خوشگلشون
_هایون: سلام به همگی
_جونگ کوک: سلام عمو و سلام زن عمو
_ا/ت: سلام از اشنایی باهاتون خیلی خوشحالم
_هایون: ماهم همینطور عزیزم
_جین: شما هم باید مثل ما یه کوچولو بیارید
جونگ کوک خنده مصنوعی زد و به من گفت:
_جونگ کوک: ا/ت این ها عمو جین و زن عمو هایون من هستن
_ا/ت: بله فهمیدم واقعا خانواده شادی هستن
_هایون: وای مرسی هانی🍯
همه به سمت میز رفتیم و دورش نشستیم من و جونگ کوک کنار هم بودیم و می سون هم طبق معمول چسبیده بود به جونگ کوک دلم میخواد بزنم دختره رو جر واجر کنم
اون طرف من هم هایون نشست و همه شروع به خوردن کردن با اینکه از این وضعیت راضی نبودم اما الان یه لحظه ای بود که من ارزوش رو داشتم درسته یه خانواده شاد که دارن باهم گپ میزنن..
۴.۵k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.