پارت (۲۷)
پارت (۲۷)
زن، ریز خندید و مثل جونگکوک با صدایی آروم و محتاط گفت:
_وقتی فهمیدم پسر آقای جئون هستید متعجب شدم.
جونگکوک یک تکه میوه داخل دهانش گذاشت و جواب داد:
_متعجب شدی؟
باید هم متعجب میشد!
_اوه درست میگی، نباید تعجب می کردم. از اون پدر، انتظار پسر
دیگه ای هم نمیشد داشت. درست مثل خودشی... مغرور و البته
جذاب!
تکهی دیگهای از میوه خورد.
_مغرور؟!
این رو گفت و دست راستش رو زیر میز برد و به آرومی روی
رون پای زن که با دامن لباسش پوشیده شده بود گذاشت. دستش
رو کمی به سمت باالتر هدایت کرد و زن با دیدن این کارِ
جونگکوک تکرار کرد
:
_و جذاب!
ابروهاش رو با حالتی جالب باال انداخت و همونطور که دوباره
دستش رو روی میز برمی گردوند، ضربه ای کامالً آگاهانه به جام
روی میز زد و کاری کرد که تمام مایع قرمز درون اون،
روی لباس سفید زن بریزه و فریادش رو بالا ببره.
_اوه خدای من، لباسم!
به خاطر صدای بلند و ناگهانی زن، تمام نگاه ها به اون سمت کشیده
شد و همه سعی بر این داشتن که بفهمن اون سمت از میز، دقیقاً
چه اتفاقی افتاده.
جونگکوک دستمال سفید رنگش رو از داخل جیب کتش خارج
کرد و به دست زن داد. بعد جوری که همه بتونن صداش رو بشنون
گفت:
_معذرت می خوام خانم، متوجه نشد م که چطور دستم با جام برخورد
کرد.
سنگینی نگاه ها روی زن بیقراری بود که سعی می کرد با دستمال
توی دستش، تمام نوشیدنی ها رو تمیز کنه؛ اما مشخصاً کار از کار
گذشته بود و تمام لباس سفید و جدیدش، به قرمزی کشیده شده
بود.
جونگکوک صندلیش رو به عقب هدایت کرد و از روی اون بلند
شد. بعد با صدای رسایی خطاب به زن گفت:
_باهام به سرویس بهداشتی بیاید، من اشتباهم رو درست میکنم.
براندو با دیدن اینکه همسرش قصد همراهی با جونگکوک رو داره
خواست که از روی صندلی بلند شه تا خودش به کمک همسرش
بره؛ اما پدر جونگکوک دستی روی شونهش گذاشت و گفت:
_شما مهمان ما هستید، نمی تونم چنین اجازهای بدم. لطفاً بذارید
پسرم کمک همسرتون کنه.
براندو بدون هیچ تالش اضافه تری، درخواست آقای جئون رو قبول
کرد و به عنوان احترام لبخند زد و بعد از چند ثانیه دوباره مشغول
صحبت کردن در رابطه با مشاغل، اقتصاد و روابط بین شهرها شد.
جونگکوک در بین راه دامن بلند زن رو کمی باال گرفته بود تا
روی زمین کشیده نشه و بهتر بتونه راه بره و همین باعث می شد
بیشتر توی قبل زن جا بگیره.
چیزی نگذشت که هر دو، به سرویس بهداشتی رسیدن و به نوبت،
واردش شدن.
زن، ریز خندید و مثل جونگکوک با صدایی آروم و محتاط گفت:
_وقتی فهمیدم پسر آقای جئون هستید متعجب شدم.
جونگکوک یک تکه میوه داخل دهانش گذاشت و جواب داد:
_متعجب شدی؟
باید هم متعجب میشد!
_اوه درست میگی، نباید تعجب می کردم. از اون پدر، انتظار پسر
دیگه ای هم نمیشد داشت. درست مثل خودشی... مغرور و البته
جذاب!
تکهی دیگهای از میوه خورد.
_مغرور؟!
این رو گفت و دست راستش رو زیر میز برد و به آرومی روی
رون پای زن که با دامن لباسش پوشیده شده بود گذاشت. دستش
رو کمی به سمت باالتر هدایت کرد و زن با دیدن این کارِ
جونگکوک تکرار کرد
:
_و جذاب!
ابروهاش رو با حالتی جالب باال انداخت و همونطور که دوباره
دستش رو روی میز برمی گردوند، ضربه ای کامالً آگاهانه به جام
روی میز زد و کاری کرد که تمام مایع قرمز درون اون،
روی لباس سفید زن بریزه و فریادش رو بالا ببره.
_اوه خدای من، لباسم!
به خاطر صدای بلند و ناگهانی زن، تمام نگاه ها به اون سمت کشیده
شد و همه سعی بر این داشتن که بفهمن اون سمت از میز، دقیقاً
چه اتفاقی افتاده.
جونگکوک دستمال سفید رنگش رو از داخل جیب کتش خارج
کرد و به دست زن داد. بعد جوری که همه بتونن صداش رو بشنون
گفت:
_معذرت می خوام خانم، متوجه نشد م که چطور دستم با جام برخورد
کرد.
سنگینی نگاه ها روی زن بیقراری بود که سعی می کرد با دستمال
توی دستش، تمام نوشیدنی ها رو تمیز کنه؛ اما مشخصاً کار از کار
گذشته بود و تمام لباس سفید و جدیدش، به قرمزی کشیده شده
بود.
جونگکوک صندلیش رو به عقب هدایت کرد و از روی اون بلند
شد. بعد با صدای رسایی خطاب به زن گفت:
_باهام به سرویس بهداشتی بیاید، من اشتباهم رو درست میکنم.
براندو با دیدن اینکه همسرش قصد همراهی با جونگکوک رو داره
خواست که از روی صندلی بلند شه تا خودش به کمک همسرش
بره؛ اما پدر جونگکوک دستی روی شونهش گذاشت و گفت:
_شما مهمان ما هستید، نمی تونم چنین اجازهای بدم. لطفاً بذارید
پسرم کمک همسرتون کنه.
براندو بدون هیچ تالش اضافه تری، درخواست آقای جئون رو قبول
کرد و به عنوان احترام لبخند زد و بعد از چند ثانیه دوباره مشغول
صحبت کردن در رابطه با مشاغل، اقتصاد و روابط بین شهرها شد.
جونگکوک در بین راه دامن بلند زن رو کمی باال گرفته بود تا
روی زمین کشیده نشه و بهتر بتونه راه بره و همین باعث می شد
بیشتر توی قبل زن جا بگیره.
چیزی نگذشت که هر دو، به سرویس بهداشتی رسیدن و به نوبت،
واردش شدن.
۶.۳k
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.