پارت چهار
#پارت_چهار
-چشم ارباب براتو....ن شام در.. ست میکنم
کوک+به حسابش زدم...
جونگکوک به انگشتاش نگاه کرد گره آخر رو کشید و گره زد با قیچی اضافیه روبان رو جدا کرد..
کوک+عصر زود برمیگردم
با گفتن اخرین جمله از اتاق بیرون شد.. زن با دیدن مرد که بیرون شد سریع خودشو به دختر رسوند کاتسومی با لبخند بی جونی به لب به زن نگاه کرد.. دستش روی شکمش بود...
زن+باید به صبحونه برسی زود باش ت..نت کن..
لباس آبی روشن رو تن دختر کرد یقه گرد باز.. دامن بلند که تا بالای موچ پاش بود صندل سفید پاش کرد پا..بند طلایی به پاش بست زن با بستن پنس موی دختر. به ساعت موچیش نگاه کرد 7دقیقه فرصت داشت کاتسومی با گرفتن دامنش پشت میز نشست سریع شروع کرد به آرایش کردن سایه مخملی هلوی زد با طوسی..رژ گونه صورتی براق رژ لب قرمز وخط چشم باریک.. تند از اتاق بیرون شد تا میز صبحونه دوید قبل وردش توی سالون غذا خوری اروم واستاد دستی به لبا..سش کشید دو تا دستشو توی هم قفل کرد شونه هاشو عقب داد سرشو بالا گرفت با قدم های مرتب وارد سالون غذا خوری شد... جونگکوک با دیدن دختر که میشد هم اسمشو گذاشت همسر و هم میشد گذاشت برده لب خندزد با نشست کنارش به موهاش نگاه کرد....
کوک+رنگشون رو عو..ض کن
دون دون با گذاشتن آب میوه کنار دست کاتسومی بیرون شد..
-چه رنگی؟
جونگکوک لقمه دیگه توی دهنش گذاشت به کاتسومی که شکلات رو روی نون میزد نگاه کرد..
کوک+شکلاتی
کاتسومی گازی از نون زد به مر..دش نگاه کرد... جونگکوک دست روی دست دختر گذاشت صداشو بالا برد
کوک+دون دون.. دون دون بیا
-چشم ارباب براتو....ن شام در.. ست میکنم
کوک+به حسابش زدم...
جونگکوک به انگشتاش نگاه کرد گره آخر رو کشید و گره زد با قیچی اضافیه روبان رو جدا کرد..
کوک+عصر زود برمیگردم
با گفتن اخرین جمله از اتاق بیرون شد.. زن با دیدن مرد که بیرون شد سریع خودشو به دختر رسوند کاتسومی با لبخند بی جونی به لب به زن نگاه کرد.. دستش روی شکمش بود...
زن+باید به صبحونه برسی زود باش ت..نت کن..
لباس آبی روشن رو تن دختر کرد یقه گرد باز.. دامن بلند که تا بالای موچ پاش بود صندل سفید پاش کرد پا..بند طلایی به پاش بست زن با بستن پنس موی دختر. به ساعت موچیش نگاه کرد 7دقیقه فرصت داشت کاتسومی با گرفتن دامنش پشت میز نشست سریع شروع کرد به آرایش کردن سایه مخملی هلوی زد با طوسی..رژ گونه صورتی براق رژ لب قرمز وخط چشم باریک.. تند از اتاق بیرون شد تا میز صبحونه دوید قبل وردش توی سالون غذا خوری اروم واستاد دستی به لبا..سش کشید دو تا دستشو توی هم قفل کرد شونه هاشو عقب داد سرشو بالا گرفت با قدم های مرتب وارد سالون غذا خوری شد... جونگکوک با دیدن دختر که میشد هم اسمشو گذاشت همسر و هم میشد گذاشت برده لب خندزد با نشست کنارش به موهاش نگاه کرد....
کوک+رنگشون رو عو..ض کن
دون دون با گذاشتن آب میوه کنار دست کاتسومی بیرون شد..
-چه رنگی؟
جونگکوک لقمه دیگه توی دهنش گذاشت به کاتسومی که شکلات رو روی نون میزد نگاه کرد..
کوک+شکلاتی
کاتسومی گازی از نون زد به مر..دش نگاه کرد... جونگکوک دست روی دست دختر گذاشت صداشو بالا برد
کوک+دون دون.. دون دون بیا
۳.۶k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.