پارت هفت
#پارت_هفت
دوباره لقمه دیگی توی دهنش گذاشت تمام ت..نشو گرگ گرفته بود تمام تنش زیر اون گن محکم. عرق کرده بود نفس ارومی کشید دوباره لیوان آب رو برداشت تا ابخوره با اذیت شدن بند زیر لباسش نخواسته دست زیر بغ..لش برد و درست کرد همون لحظه بود که مرد خارجی به دختر نگاه کرد و اتفاقی که نباید میفتاد.. به بدترین شکل افتاد جونگکوک نگاه مرد خارجی رو نبال کرد با دیدن دست دختر اخم کرد سعی کرد برای چند دقیقه آخر آروم رفتار کنه...بعد نیم ساعت بلاخره وقت خدافظی رسیده بود جونگکوک در رو برای کاتسومی باز کرد و خودش سریع پشت فرمون نشست و وارد جاده اصلی خونه شد..
کوک+بچه میخوای
کاتسومی سری تکون داد
کوک+چرا باید نگاه اون مرد بیفته روت هاااا
کاتسومی از داد جونگکوک توی جاش ترسیده لر..زید.
-نم.. نمی. دونم
جونگکوک همونجور که به جاده نگاه میکرد دست روی ر..ون دختر انداخت فش..ار داد کاتسومی دستاشو روی دست جونگکوک گذاشت..
-لطفا... جونگ... کوک من اشتبا..هی نکر. نکردم
کوک+جایگاهتو باید بدونی.
-مید. میدونم..من زنتم
بعد چند دقیقه جلو در خونه نگهداشت دستشو از روی رون دختر برداشت..
کاتسومی سریع از ماشین پایین شد طرف در خونه دوید در زد دون دون در رو باز کرد کاتسومی به پشت سرش نگاه کرد در رو بست..
-کجاست...اورده دوباره باخودش
زن نگران به دختر نگاه کرد
زن+من ندیدم
دوباره لقمه دیگی توی دهنش گذاشت تمام ت..نشو گرگ گرفته بود تمام تنش زیر اون گن محکم. عرق کرده بود نفس ارومی کشید دوباره لیوان آب رو برداشت تا ابخوره با اذیت شدن بند زیر لباسش نخواسته دست زیر بغ..لش برد و درست کرد همون لحظه بود که مرد خارجی به دختر نگاه کرد و اتفاقی که نباید میفتاد.. به بدترین شکل افتاد جونگکوک نگاه مرد خارجی رو نبال کرد با دیدن دست دختر اخم کرد سعی کرد برای چند دقیقه آخر آروم رفتار کنه...بعد نیم ساعت بلاخره وقت خدافظی رسیده بود جونگکوک در رو برای کاتسومی باز کرد و خودش سریع پشت فرمون نشست و وارد جاده اصلی خونه شد..
کوک+بچه میخوای
کاتسومی سری تکون داد
کوک+چرا باید نگاه اون مرد بیفته روت هاااا
کاتسومی از داد جونگکوک توی جاش ترسیده لر..زید.
-نم.. نمی. دونم
جونگکوک همونجور که به جاده نگاه میکرد دست روی ر..ون دختر انداخت فش..ار داد کاتسومی دستاشو روی دست جونگکوک گذاشت..
-لطفا... جونگ... کوک من اشتبا..هی نکر. نکردم
کوک+جایگاهتو باید بدونی.
-مید. میدونم..من زنتم
بعد چند دقیقه جلو در خونه نگهداشت دستشو از روی رون دختر برداشت..
کاتسومی سریع از ماشین پایین شد طرف در خونه دوید در زد دون دون در رو باز کرد کاتسومی به پشت سرش نگاه کرد در رو بست..
-کجاست...اورده دوباره باخودش
زن نگران به دختر نگاه کرد
زن+من ندیدم
۳.۰k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.