مهسا💙
مهسا💙
شب تولدم امیر علی رسید و من و مهتاب هم دعوت بودیم
مهتاب ی پیراهن کوتاه دکلته پوشید و هرچی گفتم نپوش زشته میگفت نه میخام لج امیر علی در بیارم
من یه شلوار جین و کت کوتاه جین پوشیدم درسته لباسام مناسب تولد نبود اما باهاش راحت بودم و موهامو فر کردم و یه ارایش صورتی دخترونه
برای اولین بار وارد خونه امیر حسین شدم البته با کلی منت کشی امیر حسین به این تولد رفتم
وقتی با مهتاب وارد شدیم نگاه ها سمت ما برگشت نه این ک خیلی خاص شدیم بودیم نه فقط بخاطر تفاوت تیپ و لباس من و مهتاب باور نمیکردن خواهریم هر چند تموم دخترای توی تولد لباس و ارایششون مث مهتاب بود نه من
امیر حسین به سمتم اومد و کادو رو بهش دادم
_خوشگل شدی خانم خانما
_میدونمممممم اما حواست باشه به کسی دیگ ای نگا کنی از وسط نصف میشی
_چشامم فقط تو رو میبینه
_و دختر شمالیه (صدای مهتاب بود)
_چی میگی تو مهتاب دختر شمالیه کیه
_اخه خواهر ساده ام گفتم ک اینا هفت خطن دختر شمالیه همون پیراهن زردس ک داره وسط میرقصه دوس دختر قبلی امیر حسین
باورم نمیشد ک توی تولد دوس دختر قبلی امیر حسین هم هس
اومدم ک برگردم خونه ک امیر حسین دستمو گرفت
_مهتاب چرا این چیزا رو به مهسا میگی ها اون ی رابطه ک تموم شده و اگ الان ساناز اینجاس چون امیر علی دعوتش کرده
ب زور توی تولد موندم اما اصلا حس خوبی نداشتم و دائم خودمو با ساناز مقایسه میکردم
ساعتای یک بود ک به مهتاب گفتم بریم
_نه من امشب هستم اینجا
_چرا تو ک با امیر علی کاتی
_خب اره اما میخام بمونم
حوصله کل کل باهاشو نداشتم و از امیر حسین خدافظی کردم ک نذاشت برم
_صبر کن مهسا کارت دارم
صدای موزیکو قط کرد
_امشب میخام عشقمو خانممو معرفی کنم مهسا تموم دنیای منه
باورم نمیشد ک امیر حسین این کارو کرد خیلی خوشحال شدم و نگاه های دخترایی ک حسودی میکردن میدیدم مخصوصا ساناز و برای اولین بار امیر حسین منو بوسید
شب تولدم امیر علی رسید و من و مهتاب هم دعوت بودیم
مهتاب ی پیراهن کوتاه دکلته پوشید و هرچی گفتم نپوش زشته میگفت نه میخام لج امیر علی در بیارم
من یه شلوار جین و کت کوتاه جین پوشیدم درسته لباسام مناسب تولد نبود اما باهاش راحت بودم و موهامو فر کردم و یه ارایش صورتی دخترونه
برای اولین بار وارد خونه امیر حسین شدم البته با کلی منت کشی امیر حسین به این تولد رفتم
وقتی با مهتاب وارد شدیم نگاه ها سمت ما برگشت نه این ک خیلی خاص شدیم بودیم نه فقط بخاطر تفاوت تیپ و لباس من و مهتاب باور نمیکردن خواهریم هر چند تموم دخترای توی تولد لباس و ارایششون مث مهتاب بود نه من
امیر حسین به سمتم اومد و کادو رو بهش دادم
_خوشگل شدی خانم خانما
_میدونمممممم اما حواست باشه به کسی دیگ ای نگا کنی از وسط نصف میشی
_چشامم فقط تو رو میبینه
_و دختر شمالیه (صدای مهتاب بود)
_چی میگی تو مهتاب دختر شمالیه کیه
_اخه خواهر ساده ام گفتم ک اینا هفت خطن دختر شمالیه همون پیراهن زردس ک داره وسط میرقصه دوس دختر قبلی امیر حسین
باورم نمیشد ک توی تولد دوس دختر قبلی امیر حسین هم هس
اومدم ک برگردم خونه ک امیر حسین دستمو گرفت
_مهتاب چرا این چیزا رو به مهسا میگی ها اون ی رابطه ک تموم شده و اگ الان ساناز اینجاس چون امیر علی دعوتش کرده
ب زور توی تولد موندم اما اصلا حس خوبی نداشتم و دائم خودمو با ساناز مقایسه میکردم
ساعتای یک بود ک به مهتاب گفتم بریم
_نه من امشب هستم اینجا
_چرا تو ک با امیر علی کاتی
_خب اره اما میخام بمونم
حوصله کل کل باهاشو نداشتم و از امیر حسین خدافظی کردم ک نذاشت برم
_صبر کن مهسا کارت دارم
صدای موزیکو قط کرد
_امشب میخام عشقمو خانممو معرفی کنم مهسا تموم دنیای منه
باورم نمیشد ک امیر حسین این کارو کرد خیلی خوشحال شدم و نگاه های دخترایی ک حسودی میکردن میدیدم مخصوصا ساناز و برای اولین بار امیر حسین منو بوسید
۸۵.۲k
۲۹ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.