مهسا💜
مهسا💜
فردا شبش سعی کردم زودتر خونه بیام ک با امیر حسین رو به رو نشم اما جلوی در بود
_مهسا با هم حرف بزنیم
_نه
_یعنی چی این بچه بازی بریم خونه ما
_نه
_موقع پیام دادن ک خوب زبون میریزی میام خونتون حالا اینجا مظلوم شدی
کم کم داشتم میفهمیدم ک اشتباه نگرفته و توی توهم نیس
_همینجا حرف بزنیم
سوار ماشینش شدم و کمی از خونه فاصله گرفتیم
_میدونی به چ سختی شمارتو گیر اوردم ک فقط بت پیشنهاد دوستی بدم من ازت خوشم اومده دوست دارم میدونی به چ سختی امیرعلی راضی کردم ک شماره تو رو از مهتاب بگیره
حالا تعجب میکنم تو پیاما اینقد راحتی و حتی میگی اکی شم میام خونتون.......... حالا ک رو ب روم هستی اینقد ساکتی چرا هر موقع به خطت زنگ میزنم جواب نمیدی یه هفتس منو درگیر کارای عجیب خودت کردی قرار نمیزاری تو میخای باهام باشی یا نه
سکوت کرده بودم سرم داشت میترکید از درد حس میکردم مهتاب خودشو جای من جا زده و با امیرحسین رابطه برقرار کرده باورم نمیشد خواهرم چنین کاری با من کرده باشه خواهری ک میدونست من چندان به امیر حسین بی میل نیستم نمیگم عاشقش بودم اما ازش خوشم میومد
_مهساااااااااااااااا جواب بده
_باید یه کم بیشتر فک کنم فقط دیگ به اون خط پیام نده میخام بدمش به مامانم این شماره رو بگیر
_باشه تو جون بخاه
برگشتم خونه و وارد اتاق مهتاب شدم داشت ارایش میکرد ک از عصبانیت تموم لوازماشو ریختم کف اتاق
_چته وحشی
_من چمه تو خواهری مثلا چرا خودتو ب دروغ جای من جا زدی چرا هر حرفی ک لیاقت خودته به امیرحسین گفتی چرا گفتی میرم خونشون چراااااااااااا
_چی میگی تو من فقط شماره تورو دادم به امیر علی ک بده به داداشش شاید کخ از امیر علی چرا پاچه منو میگیری
واقعا دیگ این به ذهنم نرسیده بود نکنه تقصیر مهتاب نیست
_برو جلو امیر علی بگیر نه من
_خب مگ دوس پسر تو نیس تو بهش بگو من روم نمیشه
_من دو هفته باهاش قهرم اما بخاطر تو صحبت میکنم
وارد اتاقم شدم لباسامو عوض کردم ک مهتاب وارد اتاقم شد
_خب چیشد حرف زدی
_امیرعلی ازت معذرت خاست گفت خاسته سر به سر داداشش بذاره و بعد شماره واقعی تورو بده
_از دست شما دیوونه ها من خودم شمارمو امشب بهش دادم
_چ بهتر فقط حواست باشه ک خیلی عوضین خونشون نری ها
_فک کردی مث توام تو چرا با امیرعلی کات کردی
_میگفت دوست معمولی باشیم اینا منم باهاش قهر کردم
اون شب تا ساعت 3 با امیر حسین پیام بازی کردم اما چیزی در مورد اینک داداشش اذیتش کرده نوفتم و تصمیم گرفتم هیچوقت نگم تا رابطش با داداشش بهم نخوره
بیشتر وقتا با امیرحسین بیرون بودم کلا پسر خوبی بنظر میرسید و رابطه گرم و عاشقونه ای داشتیم توی یه ماه خیلی بهم وابسته شده بودیم
فردا شبش سعی کردم زودتر خونه بیام ک با امیر حسین رو به رو نشم اما جلوی در بود
_مهسا با هم حرف بزنیم
_نه
_یعنی چی این بچه بازی بریم خونه ما
_نه
_موقع پیام دادن ک خوب زبون میریزی میام خونتون حالا اینجا مظلوم شدی
کم کم داشتم میفهمیدم ک اشتباه نگرفته و توی توهم نیس
_همینجا حرف بزنیم
سوار ماشینش شدم و کمی از خونه فاصله گرفتیم
_میدونی به چ سختی شمارتو گیر اوردم ک فقط بت پیشنهاد دوستی بدم من ازت خوشم اومده دوست دارم میدونی به چ سختی امیرعلی راضی کردم ک شماره تو رو از مهتاب بگیره
حالا تعجب میکنم تو پیاما اینقد راحتی و حتی میگی اکی شم میام خونتون.......... حالا ک رو ب روم هستی اینقد ساکتی چرا هر موقع به خطت زنگ میزنم جواب نمیدی یه هفتس منو درگیر کارای عجیب خودت کردی قرار نمیزاری تو میخای باهام باشی یا نه
سکوت کرده بودم سرم داشت میترکید از درد حس میکردم مهتاب خودشو جای من جا زده و با امیرحسین رابطه برقرار کرده باورم نمیشد خواهرم چنین کاری با من کرده باشه خواهری ک میدونست من چندان به امیر حسین بی میل نیستم نمیگم عاشقش بودم اما ازش خوشم میومد
_مهساااااااااااااااا جواب بده
_باید یه کم بیشتر فک کنم فقط دیگ به اون خط پیام نده میخام بدمش به مامانم این شماره رو بگیر
_باشه تو جون بخاه
برگشتم خونه و وارد اتاق مهتاب شدم داشت ارایش میکرد ک از عصبانیت تموم لوازماشو ریختم کف اتاق
_چته وحشی
_من چمه تو خواهری مثلا چرا خودتو ب دروغ جای من جا زدی چرا هر حرفی ک لیاقت خودته به امیرحسین گفتی چرا گفتی میرم خونشون چراااااااااااا
_چی میگی تو من فقط شماره تورو دادم به امیر علی ک بده به داداشش شاید کخ از امیر علی چرا پاچه منو میگیری
واقعا دیگ این به ذهنم نرسیده بود نکنه تقصیر مهتاب نیست
_برو جلو امیر علی بگیر نه من
_خب مگ دوس پسر تو نیس تو بهش بگو من روم نمیشه
_من دو هفته باهاش قهرم اما بخاطر تو صحبت میکنم
وارد اتاقم شدم لباسامو عوض کردم ک مهتاب وارد اتاقم شد
_خب چیشد حرف زدی
_امیرعلی ازت معذرت خاست گفت خاسته سر به سر داداشش بذاره و بعد شماره واقعی تورو بده
_از دست شما دیوونه ها من خودم شمارمو امشب بهش دادم
_چ بهتر فقط حواست باشه ک خیلی عوضین خونشون نری ها
_فک کردی مث توام تو چرا با امیرعلی کات کردی
_میگفت دوست معمولی باشیم اینا منم باهاش قهر کردم
اون شب تا ساعت 3 با امیر حسین پیام بازی کردم اما چیزی در مورد اینک داداشش اذیتش کرده نوفتم و تصمیم گرفتم هیچوقت نگم تا رابطش با داداشش بهم نخوره
بیشتر وقتا با امیرحسین بیرون بودم کلا پسر خوبی بنظر میرسید و رابطه گرم و عاشقونه ای داشتیم توی یه ماه خیلی بهم وابسته شده بودیم
۱۰۹.۱k
۲۹ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.