پارت ۸۹ ☆
پارت ۸۹ ☆
درو باز کردم دیدم پرهام با یه گیتار جلوم وایساده!
-وایییی گیتار !
پرهام :بنظرم اول سلام میکنن
-ببخشید سلام بیاتو
اومد داخل ........
-این گیتاره مال خودته ؟؟!!!!!!!
پرهام :اره دیگه
-میدی منم یکم بزنم ؟؟!
پرهام :مگه بلدی !!!!!!!
-اره خوبم بلدم
پرهام:باشه میدم تو هم بزنی ولی بگو ببینم قرمه سبزیت چطوره ؟
-خوبه تو قابلمس داره جا میوفته بشین برم چایی بیارم
پرهام:چشم
بالینی چایی برگشتم پیش پرهام .............
داشت گیتار میزد ........
-چه آهنگی داری میزنی ؟
پرهام :آهنگی که دوسش دارمو
-به بخون ببینم چه آهنگی
پرهام :به روی چشم حتما چرا که نه
-منتظرما
شرو کرد
یه روزی یه جایی بین این همه تنهایی یکی منو عاشق خودش کرد
نفهمیدم چی شد دل من هوایی شد از همه خوشیا پرش کرد
دیونه بازی نکن خودتوراضی نکن که عاشقم نباشی که عاشقم نباشی
دیونه بهونه هی نگیر این دلمو دس کم نگیر که عاشقت نباشم که عاشقت نباشم
<دیونه بازی -ماکان >
داشت میخوند صداش آرامش خواصی داشت برام
همینطوری که یهو منو نگاه کرد و دوباره محو جاذبه ی اون دوتا تیله مشکی جذاب شدم
پرهام :بیتا کوجایی ؟
-هان
پرهام :آهنگ تموم شد تو فکر چی بودی
-هیچی
پرهام :باشع
-گیتارو بده من
پرهام :راستی نگفته بودی بلدی ؟؟؟!!!!!!
-خب حالا که فهمیدی البته خیلی وقته نزدم حدود ۴ سال از وقتی از شیراز اومدم اینجا شیراز که بودم گیتار میزدم عاشق گیتار بودم ۱۴ سالگی کلاس میرفتم و آخرشم تدریس میکردم
پرهام :عه باریکلا بزن ببینم
-چشم ........
شرو کردم زدن
-پرهام
پرهام:جونم
-نظرت چیه من بزنم تو بخونی
پرهام :باشه عالییع
من میزدم اونم میخوند و تاجایی که بلد بودم باهاش میخوندم تموم شد
پرهام :خب دیگه چه آهنگی بلدی
-یه لحظه وایسا برم ببینم قرمه سبزی درچه حاله
پرهام :باشه
برگرفته از رمان گره #ماکانی
درو باز کردم دیدم پرهام با یه گیتار جلوم وایساده!
-وایییی گیتار !
پرهام :بنظرم اول سلام میکنن
-ببخشید سلام بیاتو
اومد داخل ........
-این گیتاره مال خودته ؟؟!!!!!!!
پرهام :اره دیگه
-میدی منم یکم بزنم ؟؟!
پرهام :مگه بلدی !!!!!!!
-اره خوبم بلدم
پرهام:باشه میدم تو هم بزنی ولی بگو ببینم قرمه سبزیت چطوره ؟
-خوبه تو قابلمس داره جا میوفته بشین برم چایی بیارم
پرهام:چشم
بالینی چایی برگشتم پیش پرهام .............
داشت گیتار میزد ........
-چه آهنگی داری میزنی ؟
پرهام :آهنگی که دوسش دارمو
-به بخون ببینم چه آهنگی
پرهام :به روی چشم حتما چرا که نه
-منتظرما
شرو کرد
یه روزی یه جایی بین این همه تنهایی یکی منو عاشق خودش کرد
نفهمیدم چی شد دل من هوایی شد از همه خوشیا پرش کرد
دیونه بازی نکن خودتوراضی نکن که عاشقم نباشی که عاشقم نباشی
دیونه بهونه هی نگیر این دلمو دس کم نگیر که عاشقت نباشم که عاشقت نباشم
<دیونه بازی -ماکان >
داشت میخوند صداش آرامش خواصی داشت برام
همینطوری که یهو منو نگاه کرد و دوباره محو جاذبه ی اون دوتا تیله مشکی جذاب شدم
پرهام :بیتا کوجایی ؟
-هان
پرهام :آهنگ تموم شد تو فکر چی بودی
-هیچی
پرهام :باشع
-گیتارو بده من
پرهام :راستی نگفته بودی بلدی ؟؟؟!!!!!!
-خب حالا که فهمیدی البته خیلی وقته نزدم حدود ۴ سال از وقتی از شیراز اومدم اینجا شیراز که بودم گیتار میزدم عاشق گیتار بودم ۱۴ سالگی کلاس میرفتم و آخرشم تدریس میکردم
پرهام :عه باریکلا بزن ببینم
-چشم ........
شرو کردم زدن
-پرهام
پرهام:جونم
-نظرت چیه من بزنم تو بخونی
پرهام :باشه عالییع
من میزدم اونم میخوند و تاجایی که بلد بودم باهاش میخوندم تموم شد
پرهام :خب دیگه چه آهنگی بلدی
-یه لحظه وایسا برم ببینم قرمه سبزی درچه حاله
پرهام :باشه
برگرفته از رمان گره #ماکانی
۷.۲k
۲۶ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.