پارت ۸۸ ☆
پارت ۸۸ ☆
با بچه ها خدافظی کردیم و را افتادیم سمت داروخونه ......از پرهام خواهش کردم که با ماشین من بیاد و بزار پریا و پیام با ماشینشو بیارن ......
اینبار بدون استرس آهنگو پلی کردم ......
با تو هیجانی ترم یه نمه روانی ترم دیوونگی محضه اون روزایی که عادی ترم
میخ تو شدم لعنتی اون دل تو نیست قیمتی کسی به تو چپ خیره شه بدجور میشم غیرتی
دلتو بردمو دمم گرم دل تو دیوونه ترم کرد
روتو حساسم منو میشناسن همون کسایی که تورو میشناسن
میدونن چجوری تورو میخواستم عاشقم
مث بارونی یه جور آرومی از تو گذشتم به خودم آسونی
منم دیوونه ترم میدونی عشقم
دلتو بردمو ........
«دمم گرم .علی ابراهیمی »
دو هفته بعد ..........
از روزی که با پرهام آشتی کردیم دوهفته گذشته بود اما فقط تو داروخونه همو دیدیم که اونم آزیتا بود که راحت نبودیم ......
ساعت ۷ شب بود شماره پرهامو گرفتم ...بوق ...بوق ..جانم !
-سلام خوبیی؟کجاییییی؟؟؟؟؟
پرهام :خونه
-میشه بیای اینجا من تنهام حوصلم سر رفته
پرهام :منم بیکارم ولی حالش نیست بیام
-بیا دیگه تازه هرچی تو بگی شام میزارم بخوریم
پرهام:اگه قرمه سبزی بلدی خوب بپزی میام
-بلدم بهتر از مامانت !
پرهام :ببینیم و تعریف کنیم داررم میام
*******************************
با خوشحالی در باز کردم و نگاهی تو آینه به خودم انداختم .........ماه شده بودم با یه بلوز خاکستری و یه شلوار قد ۹۰ .....دوییدم سمت در ورودی .....درو باز کردم که ....یهو......!!!!!
برگرفته از رمان گره #ماکانی
با بچه ها خدافظی کردیم و را افتادیم سمت داروخونه ......از پرهام خواهش کردم که با ماشین من بیاد و بزار پریا و پیام با ماشینشو بیارن ......
اینبار بدون استرس آهنگو پلی کردم ......
با تو هیجانی ترم یه نمه روانی ترم دیوونگی محضه اون روزایی که عادی ترم
میخ تو شدم لعنتی اون دل تو نیست قیمتی کسی به تو چپ خیره شه بدجور میشم غیرتی
دلتو بردمو دمم گرم دل تو دیوونه ترم کرد
روتو حساسم منو میشناسن همون کسایی که تورو میشناسن
میدونن چجوری تورو میخواستم عاشقم
مث بارونی یه جور آرومی از تو گذشتم به خودم آسونی
منم دیوونه ترم میدونی عشقم
دلتو بردمو ........
«دمم گرم .علی ابراهیمی »
دو هفته بعد ..........
از روزی که با پرهام آشتی کردیم دوهفته گذشته بود اما فقط تو داروخونه همو دیدیم که اونم آزیتا بود که راحت نبودیم ......
ساعت ۷ شب بود شماره پرهامو گرفتم ...بوق ...بوق ..جانم !
-سلام خوبیی؟کجاییییی؟؟؟؟؟
پرهام :خونه
-میشه بیای اینجا من تنهام حوصلم سر رفته
پرهام :منم بیکارم ولی حالش نیست بیام
-بیا دیگه تازه هرچی تو بگی شام میزارم بخوریم
پرهام:اگه قرمه سبزی بلدی خوب بپزی میام
-بلدم بهتر از مامانت !
پرهام :ببینیم و تعریف کنیم داررم میام
*******************************
با خوشحالی در باز کردم و نگاهی تو آینه به خودم انداختم .........ماه شده بودم با یه بلوز خاکستری و یه شلوار قد ۹۰ .....دوییدم سمت در ورودی .....درو باز کردم که ....یهو......!!!!!
برگرفته از رمان گره #ماکانی
۴.۳k
۲۶ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.