پارت سی
پارت سی
رمان دیدن دوباره ی تو
مامان در حالی که خمیازه میکشید گفت.....
مامان _ نمیدونم.... فکر کنم فریده برداشتتشون....
اوووففففف...... از دست این....
امروز قرار بود با امیر و ارسلان یا همون دوتا پسر خاله ی عتیقم...و مهرسا و مانی و ابولفضل ( پسر دایی ایلین) ...و عسل . آیلین. پریا . و چند تا از دوست های مانی بریم خرید......
یه تیپ اسپرت و دخترونه ی شیک زدم.....
یه لباس آبی آسمونی.....
بایه سوییشرت آبی پر رنگ .....
یه شلوار نود سفید با یه کفش اسپرت سورمه ای....
تیپم کامل که شد ....
رفتم جلوی آینه......میخواستم امروز برای اولین بار هم که شده یه آرایش مختصر کنم..........
اول یکم کرم نرم کننده زدم که پوستم خشک نشه... روی اون هم پنکک زدم که بیشتر سفیدم می کرد....
یه رژ گونه ی صورتیه ملایم هم زدم....
یه خط چشم خوشگل هم کشیدم... و یه ریمیل هم زدم...
بعدش هم یه رژ لب صورتی زدم.....
رفتم کوله ی آبیم رو هم برداشتم .....
نمیدونم برا چی ....
اما نتونستم بی سوییشرت شروین برم....
پوفففف...
رفتم سوییشرتش رو برداشتم... و عطرش رو با تمام وجودم بو کردم.....
سوییشرت رو گذاشتم توی کیفم و د برو که رفتیم......
قرار بود امیر بیاد دنبالم تا از اون ور هم بریم دنبال بقیه....
یه ده دقیقه بعد امیر اومد .......
رمان دیدن دوباره ی تو
مامان در حالی که خمیازه میکشید گفت.....
مامان _ نمیدونم.... فکر کنم فریده برداشتتشون....
اوووففففف...... از دست این....
امروز قرار بود با امیر و ارسلان یا همون دوتا پسر خاله ی عتیقم...و مهرسا و مانی و ابولفضل ( پسر دایی ایلین) ...و عسل . آیلین. پریا . و چند تا از دوست های مانی بریم خرید......
یه تیپ اسپرت و دخترونه ی شیک زدم.....
یه لباس آبی آسمونی.....
بایه سوییشرت آبی پر رنگ .....
یه شلوار نود سفید با یه کفش اسپرت سورمه ای....
تیپم کامل که شد ....
رفتم جلوی آینه......میخواستم امروز برای اولین بار هم که شده یه آرایش مختصر کنم..........
اول یکم کرم نرم کننده زدم که پوستم خشک نشه... روی اون هم پنکک زدم که بیشتر سفیدم می کرد....
یه رژ گونه ی صورتیه ملایم هم زدم....
یه خط چشم خوشگل هم کشیدم... و یه ریمیل هم زدم...
بعدش هم یه رژ لب صورتی زدم.....
رفتم کوله ی آبیم رو هم برداشتم .....
نمیدونم برا چی ....
اما نتونستم بی سوییشرت شروین برم....
پوفففف...
رفتم سوییشرتش رو برداشتم... و عطرش رو با تمام وجودم بو کردم.....
سوییشرت رو گذاشتم توی کیفم و د برو که رفتیم......
قرار بود امیر بیاد دنبالم تا از اون ور هم بریم دنبال بقیه....
یه ده دقیقه بعد امیر اومد .......
۱۱.۷k
۱۵ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.