𝓟𝓪𝓻𝓽 ³²
𝓟𝓪𝓻𝓽 ³²
کوک ویو:
رفتم تو اتاق که دیدم ات داره به بچه شیر میده رفتم تو تخت بغل ات نشستم که هانول بعد⁵مین خوابش برد و ات بچه رو گذاشت سر جاش و لباس که قرار بود ببریمش پایین رو پوشید از دوباره بعد نشست کفششو پوشید.... منم همینجوری مثله اسکلا داشتم بهش زل میزدم
+کوک
_....
+کوکی.... کوک..
_.....
+کوک پدصگ با توام(داد) *خودتی🗿*
_ها؟ چیه؟ کی مرده باز؟ (پوکر)
+هیشکی تو حاضر نمیشی؟
_عا یادم رفت
رفتم از تو کمد یه تیپ مشکی زدم بجای صورتی
+چرا اینو پوشیدی؟
_چیو
+بابا تم تولد صورتیه نه مشکی بعد طرف ناراحت میشه
_نه بابا پسرا مشکی میپوشن ولی دخترا صورتی منم مشکی پوشیدم انتظار داری برم صورتی بپوشم؟ (پوکر)
+خب نهه! (خنده)
که رفتم نزدیکش رو تخت با زانوم نشستم و تو چشاش زل زدم .... میتونستی تو چشاش غرق شی.... یه چشم ابی که شبیه دریاست.....
+کوک چیه بهم زل زدی؟
اینو گفت بدون هیچ حرفی لبمو گذاشتم رو لبش و شروع کردم به بوسیدنش.....
ات ویو:
یهو لبشو گذاشت رو لبم که من میدونستم اینکارو میخواد انجام بده.... منم از خدا خواسته شروع کردم به همراهی کردنش دستمو رو گردنش گذاشتم اونم دستاشو رو کمرم.....
بعد³مین ولم کرد و رو تخت دراز کشید منم رفتم تو اینه نگاه کردم به خودم رژ لبم پخش شده بود
+کوکککککک
_جانم؟
+خیلی..... هیچی ولش کن
و رژ لبمو درست کردم که لونا اومد تو
×ات و کوک حاظرین؟
+اره من حاظرم
×باشه ات تو بدو برو منم پشتت میام دخترا منتظرتن (خنده)
+باشه کوک من رفتم (لبخند)
_باشه عشقم برو مراقب باش(لبخند)
کوک ویو؛
×کوک بدو
_چی بدو
×همه کارا انجام شده بدو بریم کیکو برداریم شمع رو روشن کنیم بعد چشاشو کی بگیره؟
_من دیگه کی میخواد بگیره(پوکر)
×اوو راست میگی پس بدووو
_باشه بریم
با لونا رفتیم پایین کیکو برداشتم از تو یخچال والا اونجا دوتا کیک بزرگ بود نمیدونستم کی برای اته پس جعبه هاشون رو با لونا باز کردیم و کیک اتو برداشتیم.... و اونیکی کیکو گذاشتیم یخچال تا اب نشه
×کوک میگه دوتا کیک سفارش دادی؟
_نه من یدونه سفارش دادم
×اها ... ولش کن اونو بیا شمع رو بزاریم بریم چشای اتو بگیریم(پوکر)
_باشه
_
کوک ویو:
رفتم تو اتاق که دیدم ات داره به بچه شیر میده رفتم تو تخت بغل ات نشستم که هانول بعد⁵مین خوابش برد و ات بچه رو گذاشت سر جاش و لباس که قرار بود ببریمش پایین رو پوشید از دوباره بعد نشست کفششو پوشید.... منم همینجوری مثله اسکلا داشتم بهش زل میزدم
+کوک
_....
+کوکی.... کوک..
_.....
+کوک پدصگ با توام(داد) *خودتی🗿*
_ها؟ چیه؟ کی مرده باز؟ (پوکر)
+هیشکی تو حاضر نمیشی؟
_عا یادم رفت
رفتم از تو کمد یه تیپ مشکی زدم بجای صورتی
+چرا اینو پوشیدی؟
_چیو
+بابا تم تولد صورتیه نه مشکی بعد طرف ناراحت میشه
_نه بابا پسرا مشکی میپوشن ولی دخترا صورتی منم مشکی پوشیدم انتظار داری برم صورتی بپوشم؟ (پوکر)
+خب نهه! (خنده)
که رفتم نزدیکش رو تخت با زانوم نشستم و تو چشاش زل زدم .... میتونستی تو چشاش غرق شی.... یه چشم ابی که شبیه دریاست.....
+کوک چیه بهم زل زدی؟
اینو گفت بدون هیچ حرفی لبمو گذاشتم رو لبش و شروع کردم به بوسیدنش.....
ات ویو:
یهو لبشو گذاشت رو لبم که من میدونستم اینکارو میخواد انجام بده.... منم از خدا خواسته شروع کردم به همراهی کردنش دستمو رو گردنش گذاشتم اونم دستاشو رو کمرم.....
بعد³مین ولم کرد و رو تخت دراز کشید منم رفتم تو اینه نگاه کردم به خودم رژ لبم پخش شده بود
+کوکککککک
_جانم؟
+خیلی..... هیچی ولش کن
و رژ لبمو درست کردم که لونا اومد تو
×ات و کوک حاظرین؟
+اره من حاظرم
×باشه ات تو بدو برو منم پشتت میام دخترا منتظرتن (خنده)
+باشه کوک من رفتم (لبخند)
_باشه عشقم برو مراقب باش(لبخند)
کوک ویو؛
×کوک بدو
_چی بدو
×همه کارا انجام شده بدو بریم کیکو برداریم شمع رو روشن کنیم بعد چشاشو کی بگیره؟
_من دیگه کی میخواد بگیره(پوکر)
×اوو راست میگی پس بدووو
_باشه بریم
با لونا رفتیم پایین کیکو برداشتم از تو یخچال والا اونجا دوتا کیک بزرگ بود نمیدونستم کی برای اته پس جعبه هاشون رو با لونا باز کردیم و کیک اتو برداشتیم.... و اونیکی کیکو گذاشتیم یخچال تا اب نشه
×کوک میگه دوتا کیک سفارش دادی؟
_نه من یدونه سفارش دادم
×اها ... ولش کن اونو بیا شمع رو بزاریم بریم چشای اتو بگیریم(پوکر)
_باشه
_
۳.۶k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.