یخ فروش جهنم 🔥
#یخ_فروش_جهنم 🔥
رمان خانه ارواح
پارت چهاردهم
گلوم خیلی درد میکرد اشکم در اومد
تا دید گریه میکنم دستشو یکم سست کرد
با اخم از کنارم رد شد
حرکت نداشتم دنبالش بدم میدونستم اگه دنبالش برم منو میکشه
آخه وقتی عصبی میشد هیچی حالیش نمیشد
منم خوب کشته مرده خونه اون نیستم
کنار دریاچه نشستم به سنگ تکیه دادم سنگارو پرا میکردم داخل آب
نزدیکای شب شده بود ولی برا من انگار نا انگار که شبه
آخه لباس درست حسابی هم که تنم نبود
هوا تاریک شده بود هی فکر میکردم که کسی دنبالم داره منو نگاه میکنه یخورده ترسیدم
بلند شدم
ولی راهی که با اکتای اومدم رو یادم نبود
بیشتر ترسیدم که نکنه نتونم برم خونه
همینطوری که راه میرفتم خار رفت توی پام
جلو دهنمو محکم گرفتم که صدام در نیاد
کنار یه درخت نشستم و شروع کردم به گریه کردن
فقط آروم اکتای رو صدا میزدم
بوته درخت تکون خورد از جام بلند شدم
یهو یکی دستشو گذاشت روی شونم ...
رمان خانه ارواح
پارت چهاردهم
گلوم خیلی درد میکرد اشکم در اومد
تا دید گریه میکنم دستشو یکم سست کرد
با اخم از کنارم رد شد
حرکت نداشتم دنبالش بدم میدونستم اگه دنبالش برم منو میکشه
آخه وقتی عصبی میشد هیچی حالیش نمیشد
منم خوب کشته مرده خونه اون نیستم
کنار دریاچه نشستم به سنگ تکیه دادم سنگارو پرا میکردم داخل آب
نزدیکای شب شده بود ولی برا من انگار نا انگار که شبه
آخه لباس درست حسابی هم که تنم نبود
هوا تاریک شده بود هی فکر میکردم که کسی دنبالم داره منو نگاه میکنه یخورده ترسیدم
بلند شدم
ولی راهی که با اکتای اومدم رو یادم نبود
بیشتر ترسیدم که نکنه نتونم برم خونه
همینطوری که راه میرفتم خار رفت توی پام
جلو دهنمو محکم گرفتم که صدام در نیاد
کنار یه درخت نشستم و شروع کردم به گریه کردن
فقط آروم اکتای رو صدا میزدم
بوته درخت تکون خورد از جام بلند شدم
یهو یکی دستشو گذاشت روی شونم ...
۲.۹k
۲۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.