عشق شیرین پارت ۳۴
جی هوپ:(یک روز بعد)
امروز هم گذشت بلاخره جین و یجی مال هم شدن
توی ماشین بودیم یونا خسته بود پاهاش درد میکرد برلی من پاشنه ی ۲۰ سانتی میپوشه
رفتیم داخل خونه، یونا کفشاش رو پرت کرد
زیر لب گفتم:حالا اگه من بودم غرغر میکرد
برگشت با چشمای ریز شده گفت:چیزی گفتی
_نخییر
داشت میرفت که از دستش گرفتم و کشیدم سمت خودم
پشونیم رو چسبوندم به پیشونیش
_یه چیزی رو میدونی؟
اروم گفت:چیو؟
_اینکه.....من عاشقتم؟
چشماش از تعجب بزرگ شده بود ضربان قلبش اونقدر بالا بود که منم صداشو میشنیدم.....باورش نمیشد
خودمم باور نمیشد که غرورم رو دودستی بهش تقدیم کردم و اعتراف کردم
چشماش پر از اشک شد و گفت:راست میگی؟
_نه دروغ میگم
حرفم رو باور کرد با عصبانیت نگام کرد خواست بره که از دستش گرفتم
یونا:ولم کن چی از جونم میحوای
_مگه میتونم زندگیم رو ول کنم؟
لبم رو روی لب*ش گذاشتم اولش میخواست ازم جدا شه ولی وقتی دید کاری نمیتونه انجام بده بیخیال شد
_میخوام دنیا رو به پات بریزم یونا.....من دوست دارم عاشقتم
با بغض گفت:جدی نمیگی
مستقیم به چشماش نگاه گردم
_عاشقتم
انگار مطمئن شد و لبخندی زد که ارامشم رو چند برار کرد
**
با صدای جیغ یونا از خواب پریدم
_چیشده خانومم چیشده چرا گریه میکنی
یونا:اونا....اونا بچم رو گشتن.....اون دوتا بچم رو کشتن
هوووف باز خواب دیده
_کیا؟
یونا:یه زن بود....با یه مرد......بچگ رو از دره پرت کردن پایین....هنوز صدای گریش تو گوشمه
_خواب دیدی عزیزم اروم باش
یونا:اونا....اونا میخوان منم بکشن
_اونا غلط میکنن...حواب بود عزیزم
یونا:نه نه خواب نبود....قیافه ی دختر اشنا بود
هووف حتما خواب اون مردیکه و دخترش رو دیده
_بخواب عزیزم من پیشتم نترس
یونا:جی هوپ....دوستت دارم
_من بیشتر خوشگلم بحواب
&&&***
یونا:
با صدای گوشیم از خواب بیدار شوم جین بود.......گذاشتم روی سایلنت همیشه مزاحم خوابم بود
جی هوپ کنارم نبود حتما رفته حموم
پاشدم لباسامو عوض کردم و رفتم پایین تا صیحونه درست کنم
جی هوپ:سلااام خانوممم
_هیین جی هوپ ترسیدم....سلام
جی هوپ:به به چه صبحونه ایی خسته نباشی
_مرسی
جی هوپ:بیا بشین من میحوام برات لقمه بگیرم
همینجوری داشتم میخوردم یه لحظه نگام افتاد به جی هوپ اختیارم رو از دست دادم لبم و گذاشتم روی لبا*ش
اولش تعجب کرد ولی بعد همراهی کرد
نفس برامون نمونده بود که از هم جدا شدیم از خجالت سرم رو انداختم پایین
جی هوم:ببینم چرا خجالت میکشی؟مگه من شوهرتم نیستم؟....مگه دوسم نداری؟
_چرا دوست دارم ولی خب خجالت میکشم
جی هوپ:نه دیگه نباید خجالت بکشی
**
چند بار از جی هوپ پرسیدم که قبلا عاشق دختری بوده یا نه ولی اون کلافه میشد و میگفت نه تا اینکه اخرین بار جون مامانشو قسم خورد و باور کردم چون جون مامانشو الکی قسم نمیخوره ازش پرسیدم که وون دختره که توی شرکت بغلش بود کی بود(نایون)ولی گفت بیخیال بشم نمیدونم چرا هروقت نایون میاد وسط عصیی میشه
به زور التماس هم جی هوپ رو راضی کردیم بریم مسافرت البته به کمک جین
**&&**
جی هوپ:
جین زنگ و گفت که بلیط هارو خریده
توی ماشین بودم که دیدم یه دختر در ماشین رو باز کرد و اومد داخل
دقت کردم دیدم نایون هست
هنگ کرده بودم که اسلحه گرفت سمت من
_چیکار میکنی نایون
نایون:هییش ساکت شو راه بیفت فقط
کامل معلوم بود استرس داره
یکم دقت کردم دیدم اسلحه ی اسباب بازی هست نفهمیدم بخندم هصبی بشم یا بزنم بکشمش
رفتم نزدیکتر پوزخند زوم و گفتم:حالت خوبه عزیزم؟
اسلحه رو گرفتم و از پنجره پرت کردم بیرون
_این بچه بازیا چیه ؟
در رو باز کردم و سرد گفتم:پیاد شو
نالید:جی هوپ من عاشقتم
_گفتم پیاده شو
نایون:لطفت جی هوپ ولم نکن
_باشه خودت خواستی
در رو بستم و قفل مرکزی رو زدم
ماشین رو روشن کردم و راه افتادم
نایون:ک...کجا؟
_یه جایی که خوش بگذره
نایون:میگم کجا
_سمت قانون....پلیس میتونه تورو ادم کنه
جیغ زد :نگه دااار.....میگم نگه دار
زدم کنار
_دیگه تورو دور و برم نببینم فهمیدی؟
نایون:باشه
زود رفت پایین
ادامه در پارت بعدی
امروز هم گذشت بلاخره جین و یجی مال هم شدن
توی ماشین بودیم یونا خسته بود پاهاش درد میکرد برلی من پاشنه ی ۲۰ سانتی میپوشه
رفتیم داخل خونه، یونا کفشاش رو پرت کرد
زیر لب گفتم:حالا اگه من بودم غرغر میکرد
برگشت با چشمای ریز شده گفت:چیزی گفتی
_نخییر
داشت میرفت که از دستش گرفتم و کشیدم سمت خودم
پشونیم رو چسبوندم به پیشونیش
_یه چیزی رو میدونی؟
اروم گفت:چیو؟
_اینکه.....من عاشقتم؟
چشماش از تعجب بزرگ شده بود ضربان قلبش اونقدر بالا بود که منم صداشو میشنیدم.....باورش نمیشد
خودمم باور نمیشد که غرورم رو دودستی بهش تقدیم کردم و اعتراف کردم
چشماش پر از اشک شد و گفت:راست میگی؟
_نه دروغ میگم
حرفم رو باور کرد با عصبانیت نگام کرد خواست بره که از دستش گرفتم
یونا:ولم کن چی از جونم میحوای
_مگه میتونم زندگیم رو ول کنم؟
لبم رو روی لب*ش گذاشتم اولش میخواست ازم جدا شه ولی وقتی دید کاری نمیتونه انجام بده بیخیال شد
_میخوام دنیا رو به پات بریزم یونا.....من دوست دارم عاشقتم
با بغض گفت:جدی نمیگی
مستقیم به چشماش نگاه گردم
_عاشقتم
انگار مطمئن شد و لبخندی زد که ارامشم رو چند برار کرد
**
با صدای جیغ یونا از خواب پریدم
_چیشده خانومم چیشده چرا گریه میکنی
یونا:اونا....اونا بچم رو گشتن.....اون دوتا بچم رو کشتن
هوووف باز خواب دیده
_کیا؟
یونا:یه زن بود....با یه مرد......بچگ رو از دره پرت کردن پایین....هنوز صدای گریش تو گوشمه
_خواب دیدی عزیزم اروم باش
یونا:اونا....اونا میخوان منم بکشن
_اونا غلط میکنن...حواب بود عزیزم
یونا:نه نه خواب نبود....قیافه ی دختر اشنا بود
هووف حتما خواب اون مردیکه و دخترش رو دیده
_بخواب عزیزم من پیشتم نترس
یونا:جی هوپ....دوستت دارم
_من بیشتر خوشگلم بحواب
&&&***
یونا:
با صدای گوشیم از خواب بیدار شوم جین بود.......گذاشتم روی سایلنت همیشه مزاحم خوابم بود
جی هوپ کنارم نبود حتما رفته حموم
پاشدم لباسامو عوض کردم و رفتم پایین تا صیحونه درست کنم
جی هوپ:سلااام خانوممم
_هیین جی هوپ ترسیدم....سلام
جی هوپ:به به چه صبحونه ایی خسته نباشی
_مرسی
جی هوپ:بیا بشین من میحوام برات لقمه بگیرم
همینجوری داشتم میخوردم یه لحظه نگام افتاد به جی هوپ اختیارم رو از دست دادم لبم و گذاشتم روی لبا*ش
اولش تعجب کرد ولی بعد همراهی کرد
نفس برامون نمونده بود که از هم جدا شدیم از خجالت سرم رو انداختم پایین
جی هوم:ببینم چرا خجالت میکشی؟مگه من شوهرتم نیستم؟....مگه دوسم نداری؟
_چرا دوست دارم ولی خب خجالت میکشم
جی هوپ:نه دیگه نباید خجالت بکشی
**
چند بار از جی هوپ پرسیدم که قبلا عاشق دختری بوده یا نه ولی اون کلافه میشد و میگفت نه تا اینکه اخرین بار جون مامانشو قسم خورد و باور کردم چون جون مامانشو الکی قسم نمیخوره ازش پرسیدم که وون دختره که توی شرکت بغلش بود کی بود(نایون)ولی گفت بیخیال بشم نمیدونم چرا هروقت نایون میاد وسط عصیی میشه
به زور التماس هم جی هوپ رو راضی کردیم بریم مسافرت البته به کمک جین
**&&**
جی هوپ:
جین زنگ و گفت که بلیط هارو خریده
توی ماشین بودم که دیدم یه دختر در ماشین رو باز کرد و اومد داخل
دقت کردم دیدم نایون هست
هنگ کرده بودم که اسلحه گرفت سمت من
_چیکار میکنی نایون
نایون:هییش ساکت شو راه بیفت فقط
کامل معلوم بود استرس داره
یکم دقت کردم دیدم اسلحه ی اسباب بازی هست نفهمیدم بخندم هصبی بشم یا بزنم بکشمش
رفتم نزدیکتر پوزخند زوم و گفتم:حالت خوبه عزیزم؟
اسلحه رو گرفتم و از پنجره پرت کردم بیرون
_این بچه بازیا چیه ؟
در رو باز کردم و سرد گفتم:پیاد شو
نالید:جی هوپ من عاشقتم
_گفتم پیاده شو
نایون:لطفت جی هوپ ولم نکن
_باشه خودت خواستی
در رو بستم و قفل مرکزی رو زدم
ماشین رو روشن کردم و راه افتادم
نایون:ک...کجا؟
_یه جایی که خوش بگذره
نایون:میگم کجا
_سمت قانون....پلیس میتونه تورو ادم کنه
جیغ زد :نگه دااار.....میگم نگه دار
زدم کنار
_دیگه تورو دور و برم نببینم فهمیدی؟
نایون:باشه
زود رفت پایین
ادامه در پارت بعدی
۴.۷k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.