عشق شیرین پارت ۳۵
یونا:
نشسته بودم که زنگ در و زدن
نگاه کردم جین بود
درو باز کردم اومد داخل
_سلام داداش چطوری
جین:مرسی تو خوبی
خواستم بلند شم یه چیزی بیارم بخوره
جین:نه بلند نشو
_خب وایسا یه چیزی بیارم بخوری
جین:نه میل ندارم
نشستم تا حرفش رو بزنه
جین:یونا....من یه معذرت خواهی بهت بدهکارم
_چرا؟
جین:گذشته....میخواستم منو ببخشی....معذرت مبخوام....خیلی باهات بد کردم
_مهم نیس....فقط یه سوال
جین:جان
_چرا از من بدت میومد؟لطفا بگو جین میخوام بدونم
جین:شوگا یه حرفای جرت و پرت تحویلم داده بود
_یعنی بخاطر یه حرف ازم متنفر بودی؟
جین:حرف نبود....عکس بود
اخم کردم.....
_عکس؟چه عکسی؟
جین:توی کافی شاپ با یه پسر بودی....عکستو گرفته بود و به من نشون داد....منم ازت بدم اومد
_چییی؟مننن؟با پسررر؟توی کافی شااپ؟
جین:نه پس عمم...ولی بعدش فهمیدم یکی از همکارات بوده....یعنی یجی گفت بهم.....ببخشید من زود قضاوتت کردم
_گذشته رفته مهم نیس
جین:یونا اگه جی هوپ اذیتت کرد بهم بگو
_مگه اذیتم میکنه؟
جین"نه اخلاقش گنده.....کلا گفتم
_باشه
**&&***
جی هوپ:
از هواپیما پیاده شدیم........اومده بودیم برای مسافرت به بوسان
واقعا عاشق این شهر بودم
از سئول تا اینجا فقط با جین بحث کردم......البته بحث با شوخی بود
انگار رابطه ی جین و یونا هم درست شده بود
توی هتل بودیم که جین گیر داد با یجی بخوابه ولی.....غیرتم نمیزاشت.....با خواهرم یکی باشه
جین با یونا حرف زد و یونا از لپم بوسید
یونا:جی هووپ...بخاطر من
هووف از حرص دندون هامو به هم فشار دادم اخرش کار خودشو کرد
_یه خر آدمو بوس کنه بهتر از اینکه یه بوس ادمو خر کنه(فهمیدید؟)
جین خندید و گفت:از اولش خر بودی داداش
چشامو باز کردم و گفتم:گمشو جین.....دست از پا خطا کنی دستتو میشکنم هر ۵ دقیقه مثل عزرائیل بالا سرتونم
**
با صدای زنگ گوشیم از حواب بیدار شدم خدا لعنتت کنه جین باز بیدارم کردی
_هااان؟
جین:چته مثل خرس کپیدی طلبکارم هستی؟
_جین...خفه...کدوم خری سرصبح زنگ میزنه که تو زنگ میزنی؟
جین:از کی ۴ ظهر شده سر صبح؟
چشام دزشت شد اوهووو یعنی این همه خوابیدیم؟
جین:لال شدی؟
_خدافظ
جین:چی چیو خدافظ شما خواب بودید ما نهار خوردیم نیم ساعت دیگه پایین باشید
_گمشو فعلا
با هزار زور و زحمت یونا رو بیدار کردم و رفتیم پایین جین و یجی بدجور طلبکار بودن....ولی کیه که اهمیت بده
***&&**
یونا:
بلاخره سفرمون تموم شد البته با کلی خوش گذرونی
چمدون هارو گزاشتم توی اتاق
جی هوپ:راستی یونا....تولد تو کی هس؟
چشم غره رفتم بهش...واقعا که
جی هوپ:چیه خبب نمیدونم
_عیبی نداره منم مال تورو نمیدونم
با این حرفم اخم کرد
جی هوپ:وایسا حسابتو میرسم....که نمیدونی؟
_واقعا خیلی پرویی
خندیدیم
گوشی جی هوپ زنگ خورد به صفحش نگاه کرد و اخم کرد
رفت توی اتاق
بعد چند دقیقه اماده اومد پایین
جی هوپ:یونا من میرم کار دارم....شب نمیدونم کی بیام
تا اینو گفت دلم ریخت
یونا:جی هوپ
جی هوپ:جان دلم
_نرو
جی هوپ:گفتم که کار دارم
_زود بیا
جی هوپ:چشم سعی میکنم....خوافظ
_خدافظ
**
زنگ در خونه رو زدن لبخند زدم حتما جی هوپه ولی وقتی در رو باز کردم دیدم نگهبان ساختمانه
_سلام....بله؟
نگهبان:سلام خانم کیم.....یه خانمی این پاکت رو داد به من تا بدم به شما خواستم بدم به اقای جی هوپ ولی ایشون با عجله رفتن گفتم منم به شما تحویل بدم
پاکت رو گرفتم و گفتم:خیلی ممنون
رفتم داخل
پاکت رو باز کردم یه کاغذ و یه چند عکس بود انکار اول به کاغذ نگاه کردم
با خوندنش دمای بدنم بالاتر میرفت و چشام تار میدید
ادامه در پارت بعدی
نشسته بودم که زنگ در و زدن
نگاه کردم جین بود
درو باز کردم اومد داخل
_سلام داداش چطوری
جین:مرسی تو خوبی
خواستم بلند شم یه چیزی بیارم بخوره
جین:نه بلند نشو
_خب وایسا یه چیزی بیارم بخوری
جین:نه میل ندارم
نشستم تا حرفش رو بزنه
جین:یونا....من یه معذرت خواهی بهت بدهکارم
_چرا؟
جین:گذشته....میخواستم منو ببخشی....معذرت مبخوام....خیلی باهات بد کردم
_مهم نیس....فقط یه سوال
جین:جان
_چرا از من بدت میومد؟لطفا بگو جین میخوام بدونم
جین:شوگا یه حرفای جرت و پرت تحویلم داده بود
_یعنی بخاطر یه حرف ازم متنفر بودی؟
جین:حرف نبود....عکس بود
اخم کردم.....
_عکس؟چه عکسی؟
جین:توی کافی شاپ با یه پسر بودی....عکستو گرفته بود و به من نشون داد....منم ازت بدم اومد
_چییی؟مننن؟با پسررر؟توی کافی شااپ؟
جین:نه پس عمم...ولی بعدش فهمیدم یکی از همکارات بوده....یعنی یجی گفت بهم.....ببخشید من زود قضاوتت کردم
_گذشته رفته مهم نیس
جین:یونا اگه جی هوپ اذیتت کرد بهم بگو
_مگه اذیتم میکنه؟
جین"نه اخلاقش گنده.....کلا گفتم
_باشه
**&&***
جی هوپ:
از هواپیما پیاده شدیم........اومده بودیم برای مسافرت به بوسان
واقعا عاشق این شهر بودم
از سئول تا اینجا فقط با جین بحث کردم......البته بحث با شوخی بود
انگار رابطه ی جین و یونا هم درست شده بود
توی هتل بودیم که جین گیر داد با یجی بخوابه ولی.....غیرتم نمیزاشت.....با خواهرم یکی باشه
جین با یونا حرف زد و یونا از لپم بوسید
یونا:جی هووپ...بخاطر من
هووف از حرص دندون هامو به هم فشار دادم اخرش کار خودشو کرد
_یه خر آدمو بوس کنه بهتر از اینکه یه بوس ادمو خر کنه(فهمیدید؟)
جین خندید و گفت:از اولش خر بودی داداش
چشامو باز کردم و گفتم:گمشو جین.....دست از پا خطا کنی دستتو میشکنم هر ۵ دقیقه مثل عزرائیل بالا سرتونم
**
با صدای زنگ گوشیم از حواب بیدار شدم خدا لعنتت کنه جین باز بیدارم کردی
_هااان؟
جین:چته مثل خرس کپیدی طلبکارم هستی؟
_جین...خفه...کدوم خری سرصبح زنگ میزنه که تو زنگ میزنی؟
جین:از کی ۴ ظهر شده سر صبح؟
چشام دزشت شد اوهووو یعنی این همه خوابیدیم؟
جین:لال شدی؟
_خدافظ
جین:چی چیو خدافظ شما خواب بودید ما نهار خوردیم نیم ساعت دیگه پایین باشید
_گمشو فعلا
با هزار زور و زحمت یونا رو بیدار کردم و رفتیم پایین جین و یجی بدجور طلبکار بودن....ولی کیه که اهمیت بده
***&&**
یونا:
بلاخره سفرمون تموم شد البته با کلی خوش گذرونی
چمدون هارو گزاشتم توی اتاق
جی هوپ:راستی یونا....تولد تو کی هس؟
چشم غره رفتم بهش...واقعا که
جی هوپ:چیه خبب نمیدونم
_عیبی نداره منم مال تورو نمیدونم
با این حرفم اخم کرد
جی هوپ:وایسا حسابتو میرسم....که نمیدونی؟
_واقعا خیلی پرویی
خندیدیم
گوشی جی هوپ زنگ خورد به صفحش نگاه کرد و اخم کرد
رفت توی اتاق
بعد چند دقیقه اماده اومد پایین
جی هوپ:یونا من میرم کار دارم....شب نمیدونم کی بیام
تا اینو گفت دلم ریخت
یونا:جی هوپ
جی هوپ:جان دلم
_نرو
جی هوپ:گفتم که کار دارم
_زود بیا
جی هوپ:چشم سعی میکنم....خوافظ
_خدافظ
**
زنگ در خونه رو زدن لبخند زدم حتما جی هوپه ولی وقتی در رو باز کردم دیدم نگهبان ساختمانه
_سلام....بله؟
نگهبان:سلام خانم کیم.....یه خانمی این پاکت رو داد به من تا بدم به شما خواستم بدم به اقای جی هوپ ولی ایشون با عجله رفتن گفتم منم به شما تحویل بدم
پاکت رو گرفتم و گفتم:خیلی ممنون
رفتم داخل
پاکت رو باز کردم یه کاغذ و یه چند عکس بود انکار اول به کاغذ نگاه کردم
با خوندنش دمای بدنم بالاتر میرفت و چشام تار میدید
ادامه در پارت بعدی
۴.۰k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.