ارباب و ددی
ارباب و ددی
پارت ۱۱
ویو ات
از توی اتاق آمدیم بیرون داشتم ب پایین نگا میگردم تا رسیدیم ب پله ها سرم رو آوردم بالا با چیزی ک دیدم از هیجان ی جیغی کشیدم
_ یاااا وی شد چرا جیغ میکشی
ببخشید از هیجان بود ( میخنده)
_ واقعا ؟
اوم این واقعا خوبه
تو کی وقت کردی
_ یااا ات تو تا الان خواب بودی یااا اصلا میدونی ساعت چنده
خوب حالا بیا بریم بخوریم
ک خیلی گشنمه
_ باشه
..
پایه میز نهار
تو بلدی غذا درست کنی
_ ن زنگ زدم ب اجوما
چرا روز تعطیلش بود
_ خودش گفت اشکال نداره
اوم
راستی ات بعد ناهار آماده شو میریم بیرون شب هم ی مهمونی هست توی بار من
قرار اونجا معروفیت کنم ب همه
ب انواع چی
_ معشوقه چطور
واقعا
_ ارع
یا پس امشب کیر نمیدی چرا این لباس رو پوشیدی یا
_ اوک باش راستی امروز ک میخواهیم بریم بیرون ی لباس تو چشم بپوش میخوام همه ببینن کی معشوقه ی منه
اوک
.
اینا رو همش درحال خوردن غذا گفتن
بعد غذا
بلند میشی میری روی پاهای ته میشینی و میگی
اینم جایزت بابت غذا
و ی بوسه ی سطحی روی لب های ته میزاری ته اولش تعجب کرده بود ولی بعدش دستاش رو دور کمرت حلقه میکنه و شروع میکنه ب بوسیدنت
چند مین بعد
+ بهتر نیست بریم آمده شیم
)نفس زنان )
_ فکر خوبیه
ویو ات رفتم اماده شودم چون ته گفته بود ی لباس توی چشم بپوشم پس منم ی لباس قشنگ انتخاب کردم کمی آرایش کردم و رفتم پایین دیدم ته هم آمادس ولی انکار با دیدنم شک زده شد
+ مگه روح دیدی پسر انگار کسی قبض روحت کرده ( اگر کسی معنیش رو میدونه بگه 🤣🤣🤣🔪🙌)
_ من میگم معشوقه ی من بهترین خودش قبول نمیکنه
+ نمک نریز پسر بیا بریم
_ باشه
و دست ته رو گرفتیم و رفتیم بیرون ته میخواست سوار ماشین شه ک من گفتم ی دقیقه صبر کن
_ بلع
+ میشه با موتور. بریم
_ مگه پریود نیستی
+ (خجالت )
_ واییی دلم از شد باشه پس با موتور میریم
+ یسسس
ته رفت سوار موتور شد و منم پشت سرش سوار شدم چون پریود بودم و کمی خجالت میکشیدم خودمو خیلی بهش نزدیک نکردم
بعد چند مین راه افتادیم ته خیلی سریع میرفت و معلوم نبود کجا میخواد بره و بخاطر اینکه سریع میرفت دامن من هم ک کوتا کالا همه چیم روی هوا بود و پسرا هم خیلی نگا میکردن ته هم متوجه این موضوع شده بود داشتم با خودم میگفتم الان کار همهمون توکه ک ته وایسادم استرس من بیشتر شد نکنه کاری کنه پیاده شدیم گفت برم روی موتور بشینم
+ باشه ولی چرا
_ خودت میفهمی
+ اوک
رفتم وری موتور نشتم ته هم پشت من نشت چون کوچولو بودم و راحت توی بغل ته جا میشدم پس دوباره حرکت کردیم ولی خدای از این حرکت ته خیلی خوشم آمد
و ما تا شب توی سئول کشتیم و بعد برگشتیم خونه تا لباس هامون رو عوض کنیم و بریم ب مهمونی
تامام
پارت بعد اپ میشه منتظر باشید حدود نیم ساعته دیگه
فلن
پارت ۱۱
ویو ات
از توی اتاق آمدیم بیرون داشتم ب پایین نگا میگردم تا رسیدیم ب پله ها سرم رو آوردم بالا با چیزی ک دیدم از هیجان ی جیغی کشیدم
_ یاااا وی شد چرا جیغ میکشی
ببخشید از هیجان بود ( میخنده)
_ واقعا ؟
اوم این واقعا خوبه
تو کی وقت کردی
_ یااا ات تو تا الان خواب بودی یااا اصلا میدونی ساعت چنده
خوب حالا بیا بریم بخوریم
ک خیلی گشنمه
_ باشه
..
پایه میز نهار
تو بلدی غذا درست کنی
_ ن زنگ زدم ب اجوما
چرا روز تعطیلش بود
_ خودش گفت اشکال نداره
اوم
راستی ات بعد ناهار آماده شو میریم بیرون شب هم ی مهمونی هست توی بار من
قرار اونجا معروفیت کنم ب همه
ب انواع چی
_ معشوقه چطور
واقعا
_ ارع
یا پس امشب کیر نمیدی چرا این لباس رو پوشیدی یا
_ اوک باش راستی امروز ک میخواهیم بریم بیرون ی لباس تو چشم بپوش میخوام همه ببینن کی معشوقه ی منه
اوک
.
اینا رو همش درحال خوردن غذا گفتن
بعد غذا
بلند میشی میری روی پاهای ته میشینی و میگی
اینم جایزت بابت غذا
و ی بوسه ی سطحی روی لب های ته میزاری ته اولش تعجب کرده بود ولی بعدش دستاش رو دور کمرت حلقه میکنه و شروع میکنه ب بوسیدنت
چند مین بعد
+ بهتر نیست بریم آمده شیم
)نفس زنان )
_ فکر خوبیه
ویو ات رفتم اماده شودم چون ته گفته بود ی لباس توی چشم بپوشم پس منم ی لباس قشنگ انتخاب کردم کمی آرایش کردم و رفتم پایین دیدم ته هم آمادس ولی انکار با دیدنم شک زده شد
+ مگه روح دیدی پسر انگار کسی قبض روحت کرده ( اگر کسی معنیش رو میدونه بگه 🤣🤣🤣🔪🙌)
_ من میگم معشوقه ی من بهترین خودش قبول نمیکنه
+ نمک نریز پسر بیا بریم
_ باشه
و دست ته رو گرفتیم و رفتیم بیرون ته میخواست سوار ماشین شه ک من گفتم ی دقیقه صبر کن
_ بلع
+ میشه با موتور. بریم
_ مگه پریود نیستی
+ (خجالت )
_ واییی دلم از شد باشه پس با موتور میریم
+ یسسس
ته رفت سوار موتور شد و منم پشت سرش سوار شدم چون پریود بودم و کمی خجالت میکشیدم خودمو خیلی بهش نزدیک نکردم
بعد چند مین راه افتادیم ته خیلی سریع میرفت و معلوم نبود کجا میخواد بره و بخاطر اینکه سریع میرفت دامن من هم ک کوتا کالا همه چیم روی هوا بود و پسرا هم خیلی نگا میکردن ته هم متوجه این موضوع شده بود داشتم با خودم میگفتم الان کار همهمون توکه ک ته وایسادم استرس من بیشتر شد نکنه کاری کنه پیاده شدیم گفت برم روی موتور بشینم
+ باشه ولی چرا
_ خودت میفهمی
+ اوک
رفتم وری موتور نشتم ته هم پشت من نشت چون کوچولو بودم و راحت توی بغل ته جا میشدم پس دوباره حرکت کردیم ولی خدای از این حرکت ته خیلی خوشم آمد
و ما تا شب توی سئول کشتیم و بعد برگشتیم خونه تا لباس هامون رو عوض کنیم و بریم ب مهمونی
تامام
پارت بعد اپ میشه منتظر باشید حدود نیم ساعته دیگه
فلن
۶.۹k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.