ارباب من کیم تهیونگ
#ارباب_من_کیم_تهیونگ
#پارت_سیزدهم
ته : ات تو خیلی سبکی هااا
ات : خب که چی
ته : این واقعا خطرناکه
ات : ارباب آلان میزاری پا شم ؟؟؟
ته : نه
ویو ات
ولی من به حرف ارباب گوش ندادمو بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون رفتم پیش یونجی
یونجی : ات برام یه ورق و خودکار میاری ؟
ات : آره
یونجی : ممنون
ات : یونجی من ازت یه درخواستی دارم
یونجی : ایییی ات چیه ؟
ات : یااا من تو این عمارت فقط با تو صمیمی ام دیگه
یونجی : باشه باشه بگو چیه
ات : من میخوام از عمارت تا ۱ ساعت برم بیرون بهترین رفیقمو ببینم
یونجی : وااای دختره یا پسر ؟
ات : پسره
یونجی : برو ولی قبل از اینکه تهیونگ بیاد برگرد
ات : باشه
یونجی : بدو برو
ویو ات
اماده شدم و رفتم میدونم که باید قبل ساعت ۹ خونه باشم
پرش زمانی ساعت ۷ شب
ویو تهیونگ ماشینم خراب شد و مجبور شدم برگردم خونه تا یه ماشین دیگه بردارم
ته : ات بیا بهم کمک کن
ات : ..........
ته : اتتتتتتتتتت
ات : .......
ته : اجوما ات کجاست؟
اجوما : خبر ندارم راستش
ویو ته
ات با یونجی خیلی صمیمیه پس از اون میپرسم
ته : یونجی ات کجاست ؟
یونجی : نمیدونم
ته : دورغ نگو ات محاله بهت نگه
یونجی : رفته دوستشو ببینه
ته : دختره یا پسر ؟
یونجی : مگه مهمه ؟
ته : آره
یونجی : پسره
ته : آدرس؟
یونجی : کافی شاپ ( حالا مثلا ادرس داد 😅😁)
ویو ته
رفتم دنبال ات تا ات رو بیارم خونه ( کرم داره داداشمون 😐) بالاخره رسیدم دیدم که آوخ پسره خیلی به ات نزدیک شده و میخواد ات رو با زور ببوسه رفتم تو
ات : ارباب ش..شما اینجا چیکار میکنین
تهیونگ : قراره بد جوری تنبیه شی ات بیا بریم خونه
ات : نمیخوام
ویو تهیونگ
وقتی گفت نمیخوام عصابم خورد شد بلندش کردم و گذاشتمش روی شونه هام و بردمش و گذاشتمش توی ماشین و
خودممم سوار ماشین شدم و رفتیم خونه
ته : سریع برو تو خونه
ات : ب..باشه ارباب
ویو ات
سریع رفتم طبقه بالا پیش یونجی
ات : یونجییییییی
یونجی : چیشده ات ؟
ات : تو به تهیونگ گفتی اره؟
یونجی : مجبور شدم
ات : هی باشه مهم نیست
ته : اتتتتتتتت بدو بیا بالااااااا تنها
یونجی : خدا به دادت برسه 🤣
ات : یونجی دارم برات
ویو ات
رفتم طبقه بالا که تهیونگ گفت بیا تو درم ببند و قفل کن
ته : ات اون کی بود ؟
ات : اون دوستم بود
ته : چه جالب پس دوستا هم دوستشونو میبوسن ( خیلی سرد )
ات : ......
ته : دیگه تکرار نشه
ات : ارباب چرا اومدین دنبالم ؟ اصلا شما چیکار دارین که منو میبوسید یا نه ؟
ویو ات
بعد این حرف تهیونگ یک دفعه منو از کمرم گرفت و و پرتم کرد روی تختش و پیرهنش رو در اورد
ات : ارباب دارین چیکار میکنین (با داد)
شرط ها
لایک ها ۲۸
کامنت ها ۳۰
بچه ها فکر کنم دستمو از دست دادم 🤣😅
#پارت_سیزدهم
ته : ات تو خیلی سبکی هااا
ات : خب که چی
ته : این واقعا خطرناکه
ات : ارباب آلان میزاری پا شم ؟؟؟
ته : نه
ویو ات
ولی من به حرف ارباب گوش ندادمو بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون رفتم پیش یونجی
یونجی : ات برام یه ورق و خودکار میاری ؟
ات : آره
یونجی : ممنون
ات : یونجی من ازت یه درخواستی دارم
یونجی : ایییی ات چیه ؟
ات : یااا من تو این عمارت فقط با تو صمیمی ام دیگه
یونجی : باشه باشه بگو چیه
ات : من میخوام از عمارت تا ۱ ساعت برم بیرون بهترین رفیقمو ببینم
یونجی : وااای دختره یا پسر ؟
ات : پسره
یونجی : برو ولی قبل از اینکه تهیونگ بیاد برگرد
ات : باشه
یونجی : بدو برو
ویو ات
اماده شدم و رفتم میدونم که باید قبل ساعت ۹ خونه باشم
پرش زمانی ساعت ۷ شب
ویو تهیونگ ماشینم خراب شد و مجبور شدم برگردم خونه تا یه ماشین دیگه بردارم
ته : ات بیا بهم کمک کن
ات : ..........
ته : اتتتتتتتتتت
ات : .......
ته : اجوما ات کجاست؟
اجوما : خبر ندارم راستش
ویو ته
ات با یونجی خیلی صمیمیه پس از اون میپرسم
ته : یونجی ات کجاست ؟
یونجی : نمیدونم
ته : دورغ نگو ات محاله بهت نگه
یونجی : رفته دوستشو ببینه
ته : دختره یا پسر ؟
یونجی : مگه مهمه ؟
ته : آره
یونجی : پسره
ته : آدرس؟
یونجی : کافی شاپ ( حالا مثلا ادرس داد 😅😁)
ویو ته
رفتم دنبال ات تا ات رو بیارم خونه ( کرم داره داداشمون 😐) بالاخره رسیدم دیدم که آوخ پسره خیلی به ات نزدیک شده و میخواد ات رو با زور ببوسه رفتم تو
ات : ارباب ش..شما اینجا چیکار میکنین
تهیونگ : قراره بد جوری تنبیه شی ات بیا بریم خونه
ات : نمیخوام
ویو تهیونگ
وقتی گفت نمیخوام عصابم خورد شد بلندش کردم و گذاشتمش روی شونه هام و بردمش و گذاشتمش توی ماشین و
خودممم سوار ماشین شدم و رفتیم خونه
ته : سریع برو تو خونه
ات : ب..باشه ارباب
ویو ات
سریع رفتم طبقه بالا پیش یونجی
ات : یونجییییییی
یونجی : چیشده ات ؟
ات : تو به تهیونگ گفتی اره؟
یونجی : مجبور شدم
ات : هی باشه مهم نیست
ته : اتتتتتتتت بدو بیا بالااااااا تنها
یونجی : خدا به دادت برسه 🤣
ات : یونجی دارم برات
ویو ات
رفتم طبقه بالا که تهیونگ گفت بیا تو درم ببند و قفل کن
ته : ات اون کی بود ؟
ات : اون دوستم بود
ته : چه جالب پس دوستا هم دوستشونو میبوسن ( خیلی سرد )
ات : ......
ته : دیگه تکرار نشه
ات : ارباب چرا اومدین دنبالم ؟ اصلا شما چیکار دارین که منو میبوسید یا نه ؟
ویو ات
بعد این حرف تهیونگ یک دفعه منو از کمرم گرفت و و پرتم کرد روی تختش و پیرهنش رو در اورد
ات : ارباب دارین چیکار میکنین (با داد)
شرط ها
لایک ها ۲۸
کامنت ها ۳۰
بچه ها فکر کنم دستمو از دست دادم 🤣😅
۲۱.۷k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.