ارباب و ددی
ارباب و ددی
پارت ۱۲
ویو ات
برگشتیم خونه و هر کدوممون رفتیم ک آماده بشیم حموم کردم لباسم هم پوشیدم میکاپ ارتیست ها آمدن یکی مو هام و خشک میکرد دو نفر هم میکاپ میکرد تا بالاخره تمام شد و انگشتر و گردنبند و بقیش رو انداختم و رفتم پایین
ویو ته
بعد رفتن آن منم رفتم آمده شدم
نیم ساعت بعد.
مونده کتم رو بندازم روی خودم عطرم هم بزنم و برم پایین
چند مین بعد
و بالاخره تمام شد رفتم پایین دیدم ات هنوز آماده نیست نشتم روی مبل تا بیاد
حدود نیم ساعت بعد با صدای کفش یکی برگشتم ب عقب نگا کردم
داشت میومد نزدیک چقدر خوشگل شده بود ولی لباسش خیلی باز بود خوب من ک قرار نیست امشب رو خراب کنم پس بهتر هیچی نگم
محو زیبای توصیف ناپذیرش شده بودم
خودم ب سلیقه ی خودم باید جایزه بدم
این دختر محشره
+ یااااااااااا تهههه
_
+ یاااا تهیونگ
_
حتی صداش هم قشنگه
+ددی تهیونگ (داد )
_ چییی
+ دوساعته دارم صدات میزنم پسر کجای
_ یااااا دختر میدونی چقدر خوشگل شدی ولی لباست . ولش
( ای طرض حرف زدن مونن دخترو پسر و )
+ میدونم لباسم ی خورده بازه ولی خودت گفتی خوشگل کن
_ باشه منم قرار نیست بهت گیر بدم
میگم ات میخواهیم بریم نوار بهداشتی داری همرات
+ خجالت
_ یاااااا برا چی خجالت میکشی
حالا داری یا ن
+ دارم بزار برم بیارم
_ اوک
رفت و برگشت
_یااااا ندزدنت دختر انقدر جیگری
+ ته ته بس کن بیا بریم
_ اوک
+ میگم میشه با موتور بریم
_ یاااا دختر الحق ک دیوانه ای
+ باشه
ویو بار
ته
.
از ماشین پیاده شدیم رفتیم داخل ات کنار من وایساده بود عکاس ها آمدن عکس گرفتن و بعد ب بادیگارد ها گفتم بندازنشون بیرون
دیدم ات دستش رو توی دستم قفل کرد حس خوبی داشت
داشتیم کنار هم راه میرفتم و ب همه سلام میدادیم
دیدم ات انگار روح از بدنش رفته خیلی سرد شد یهوی
_ ات چیزی شده
+ بریم بشینم برات توضیح میدم
_ اوک
رفتیم نشستیم سر یکی از میز ها دیدم اجوما و سلنا اون طرف نشستن
براشون دست تکون دادم سلنا آمد پیش ما نشست
/ یاااا سلام اتی شی
+ احلک و سحلک سلنا ( نمد درسته یا ن )
+ ته نمیشه اینجا برات توضیح بدم بزار برا خونه
_ باش
+ میگم قرار نیست کوک و جیمین بیان
_ میان
+ راستی ته اون دختره بود توی پاساژ ب من و سلنا کمک کردا اونم دعوت کردم
_ عع واقعا باش اوک
راستی ات میگم میتونی برا کوک و جیمین دوتا از رفیقات رو جور کنی
+ دوتاش رو بسته بندی کردم آماده ی تحویل هست کی باید بدم دست صاحبش
_ الحق ک زن خودمی
/ یاااا شما کی ازدواج کردین
+ نمد
راستی ت من ک قبول نکردم دوست دخترت باشم اون موقع هم داشتم اذیتت میکردم
_ این راهه ک خودت انتخاب کردی نفسم
+ یااااا میکشمت
_ یااااا اونی ک امشب قراره زیرم جون بده توی
+ یااااا من پریودم
_ یاااااا خوب ب ی ورم
بقیش پارت بعد
پارت ۱۲
ویو ات
برگشتیم خونه و هر کدوممون رفتیم ک آماده بشیم حموم کردم لباسم هم پوشیدم میکاپ ارتیست ها آمدن یکی مو هام و خشک میکرد دو نفر هم میکاپ میکرد تا بالاخره تمام شد و انگشتر و گردنبند و بقیش رو انداختم و رفتم پایین
ویو ته
بعد رفتن آن منم رفتم آمده شدم
نیم ساعت بعد.
مونده کتم رو بندازم روی خودم عطرم هم بزنم و برم پایین
چند مین بعد
و بالاخره تمام شد رفتم پایین دیدم ات هنوز آماده نیست نشتم روی مبل تا بیاد
حدود نیم ساعت بعد با صدای کفش یکی برگشتم ب عقب نگا کردم
داشت میومد نزدیک چقدر خوشگل شده بود ولی لباسش خیلی باز بود خوب من ک قرار نیست امشب رو خراب کنم پس بهتر هیچی نگم
محو زیبای توصیف ناپذیرش شده بودم
خودم ب سلیقه ی خودم باید جایزه بدم
این دختر محشره
+ یااااااااااا تهههه
_
+ یاااا تهیونگ
_
حتی صداش هم قشنگه
+ددی تهیونگ (داد )
_ چییی
+ دوساعته دارم صدات میزنم پسر کجای
_ یااااا دختر میدونی چقدر خوشگل شدی ولی لباست . ولش
( ای طرض حرف زدن مونن دخترو پسر و )
+ میدونم لباسم ی خورده بازه ولی خودت گفتی خوشگل کن
_ باشه منم قرار نیست بهت گیر بدم
میگم ات میخواهیم بریم نوار بهداشتی داری همرات
+ خجالت
_ یاااااا برا چی خجالت میکشی
حالا داری یا ن
+ دارم بزار برم بیارم
_ اوک
رفت و برگشت
_یااااا ندزدنت دختر انقدر جیگری
+ ته ته بس کن بیا بریم
_ اوک
+ میگم میشه با موتور بریم
_ یاااا دختر الحق ک دیوانه ای
+ باشه
ویو بار
ته
.
از ماشین پیاده شدیم رفتیم داخل ات کنار من وایساده بود عکاس ها آمدن عکس گرفتن و بعد ب بادیگارد ها گفتم بندازنشون بیرون
دیدم ات دستش رو توی دستم قفل کرد حس خوبی داشت
داشتیم کنار هم راه میرفتم و ب همه سلام میدادیم
دیدم ات انگار روح از بدنش رفته خیلی سرد شد یهوی
_ ات چیزی شده
+ بریم بشینم برات توضیح میدم
_ اوک
رفتیم نشستیم سر یکی از میز ها دیدم اجوما و سلنا اون طرف نشستن
براشون دست تکون دادم سلنا آمد پیش ما نشست
/ یاااا سلام اتی شی
+ احلک و سحلک سلنا ( نمد درسته یا ن )
+ ته نمیشه اینجا برات توضیح بدم بزار برا خونه
_ باش
+ میگم قرار نیست کوک و جیمین بیان
_ میان
+ راستی ته اون دختره بود توی پاساژ ب من و سلنا کمک کردا اونم دعوت کردم
_ عع واقعا باش اوک
راستی ات میگم میتونی برا کوک و جیمین دوتا از رفیقات رو جور کنی
+ دوتاش رو بسته بندی کردم آماده ی تحویل هست کی باید بدم دست صاحبش
_ الحق ک زن خودمی
/ یاااا شما کی ازدواج کردین
+ نمد
راستی ت من ک قبول نکردم دوست دخترت باشم اون موقع هم داشتم اذیتت میکردم
_ این راهه ک خودت انتخاب کردی نفسم
+ یااااا میکشمت
_ یااااا اونی ک امشب قراره زیرم جون بده توی
+ یااااا من پریودم
_ یاااااا خوب ب ی ورم
بقیش پارت بعد
۶.۳k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.