عشق شیرین پارت ۲۰
یونا:
تمام وجودم رو ترس پر کرده بود
جی هوپ اومد و زیر گوشم گفت
جی هوپ:چطور تونستی تنهام بزاری و بری؟چطوری تونستی منو بیخبر بزاری؟هان؟
زمینو نگاه کردم
جی هوپ:منو نگاه کن و توضیح بده.....توضیح میخوام
_توضیح ندارم
یه دفعه داد زد:وقتی توضیح نداری غلط میکنی از خونه میزاری و میری
چشام رو بستم و یه قطره اشک از چشام سرازیر شد
با بغض گفتم:داد نکش
این دفعه اروم گفت:چطوری داد نکشم؟میدونی دیوونم کردی؟میدونی چقدر نگرانت شدم؟
_معذرت میخوام
جی هوپ:با معذرت خواهی درست میشه؟
_میای زودتر بریم؟
*****
جی هوپ:
اروم گرفتم وقتی پیداش کردم..........
نمیدونم این چه حسی بود که وقتی کنارش بودم اروم بودم
باز بحث کردیم در حدی که گفت بریم طلاق بگیریم منم گفتم باشه در حدی عصبی بود که نفهمید ساعت ۸ شب جایی نیس که برمی طلاق بگیریم و رفتیم ویلایی که بیرون از شهر داشتم جالبش اینجاس که و وسط بحث داد زد دوست دارم
تعجب کردم
نگاش کردم دلم میخواست اذیتش کنم
جی هوپ:عاشقمی؟
یونا:جدی نگیر عصبی بودم یه چیزی گفتم
جی هوپ:اره بابا تو راست میگی
یونا:اره من به کسی که بهم اعتماد نداره نمیمونم....تو حتی باورت نشد که این بچه ی خودته و گفتی میریم ازامایش میدیم
واقعا برات متاسفم
جی هوپ:اره......تو دوماه پیشم نبودی چطوری حامله ایی؟
یونا:واقعا برات متاسفم....فقط میخوام زمانی که فهمیدی بچه ی خودت هست ببینم چقدر ضایع میشی
جی هوپ:نترس ضایع نمیشم
یونا:درضمن....حق نداری کاری به بچه واشتی باشی و به زور بگی سقط کن
جی هوپ:بعدا در موردش حرف میزنیم
**&&&&***
یونا:
اینجوری نمیشد باید با ارومی باهاش حرف میزدم
_جی هوپ من توی این دوماه حتی پامو از خونه نزاشتم بیرون حتی برای خرید همه رو انلاین سفارش میدادم پس چرا فکر میکنی حیانت کردم؟
کم کم داشت نرم میشد
جی هوپ:کیو تو قلبت داری؟
_کسی رو که بچش داره توی وجودم رشد میکنه من عاشق اونم
جی هوپ با شیطنت گقت:اسمش؟
_نه دیگه متاسفم اسمشو نمیگم
نیمچه لبخندی زد و دکمه ی اول و دومش رو باز کرد معلوم بود گرمشه چون عرق کرده بود
جی هوپ:یونا اگه بچه از من نباشه.....
حرفشو قطع کردم و گفتم:از توئه نگران نباش
وقتی خوابیدیم از پشت بغلم کرد و صورتم رو بوسید واقعیتش تعجب کردم....یعنی اونم نسبت به من یه جس هایی داره؟
**&&&&***
جی هوپ:
استرس داشتم....از این میترسیدم که بچه ی من نباشه......از این میترسیدم که یونا یهم خیانت کرده باشه....اصلا چرا برام مهمه؟
رفتم توی اتاق دکتر و جواب سلامشو خشک دادم
جی هوپ:جواب چیشد؟
لبخند زد و گفت:مبارکه....بچه ی شماست....امیدوارم سالم بدنیا بیاد.
نفسی راحت کشیدم
از مطب خارج شدم و رفتم خونه یونا داشت به تی وی نگاه میکرد دروغ چرا؟خوشحال بودم که بچه ی منه و یونا خیانت نکرده
تا منو دید اومد طرفم تلاش کردم لبخند نزنم که نشد.....بغلش کردم و روی موهاشو بوسیدم
یونا:دیدی گفتم؟
جی هوپ:بریم خونه ی خودمون؟اینجا راحت نیستم
از خدا خواسته زود رفتم و جمع کردم وسایل رو و جمع کردم و رفتیم خونه
خونه تمیز بود خودش که تمیز نمیکنه صدرصد کس ویگه ایی تمیز کرده ....نچ نچ
لباسام رو عوض کردم که دیدم جی هوپ روی مبل حوابش برده تصمیم گرفتم یه شام مفصل درست کنم
کیمچی،نودل،سوشی فکر کنم بسه دیگه
همینجوری مشغول اشپزی بودم که دستی دور کمرم حلقه شد از بوی عطرش فهمیدم جی هوپه
جی هوپ:خانومم چه کرده؟بو های خوب خوب میاد
وقتی گفت خانمم دلم قیلی ویلی رفت
تک خنده ایی کرد و گفت:نچ نچ ببین جنبه نداری که
با حرص گفنم:برو بیرون بزار کارمو انجام بدم
جی هوپ:نچ
_برو جی هوپ
جی هوپ اصلا اینجا میشینم نگات میکنم خوبه؟
_نه برو
جی هوپ:بوس بده برم
چشام گرد شد این از کی اینجوری پرو شده بود
_جی هووپ
جی هوپ:جاااانم....خب باشه من رفتم وگرنه تو غذا نمیدی بعدا جبران میکنی
با خنده نگاش کردم کاش همیشه اینجوری میموندیم
دستم رو روی شکمم گذاشتم
_قربونت بشم مامانی
غذا اماده شدا بود و داشتیم میخوردیم واقعا خوشمزه شده بود
جی هوپ:دستت درد نکنه یونا خیلی خوشمزه بود
یونا:قربونت خواهش میکنم
جی هوپ:بزار ظرف ها رو من جمع کنم اذیت میشی
_نه نمیشه تو برو من جمع گنم میام
ظرف هارو جمع کردم و رفتم سمت جی هوپ نشسته بود و داشت به فیلم نگاه میکرد کنارش نشستم و دستاش رو دور شونم حلقه کرد و بوسه ایی به دستم زد سرمو گذاشتم روی شونش
_جی هوپ ....دلم برای خانوادم تنگ شده
جی هوپ:الان ۱۲ شبیه فردا ظهر میبرت
_مرسی
یکم ام به فیلم نگاه کردیم و تصمیم گرفتیم بخوابیم
ادامه در پارت بعدی
تمام وجودم رو ترس پر کرده بود
جی هوپ اومد و زیر گوشم گفت
جی هوپ:چطور تونستی تنهام بزاری و بری؟چطوری تونستی منو بیخبر بزاری؟هان؟
زمینو نگاه کردم
جی هوپ:منو نگاه کن و توضیح بده.....توضیح میخوام
_توضیح ندارم
یه دفعه داد زد:وقتی توضیح نداری غلط میکنی از خونه میزاری و میری
چشام رو بستم و یه قطره اشک از چشام سرازیر شد
با بغض گفتم:داد نکش
این دفعه اروم گفت:چطوری داد نکشم؟میدونی دیوونم کردی؟میدونی چقدر نگرانت شدم؟
_معذرت میخوام
جی هوپ:با معذرت خواهی درست میشه؟
_میای زودتر بریم؟
*****
جی هوپ:
اروم گرفتم وقتی پیداش کردم..........
نمیدونم این چه حسی بود که وقتی کنارش بودم اروم بودم
باز بحث کردیم در حدی که گفت بریم طلاق بگیریم منم گفتم باشه در حدی عصبی بود که نفهمید ساعت ۸ شب جایی نیس که برمی طلاق بگیریم و رفتیم ویلایی که بیرون از شهر داشتم جالبش اینجاس که و وسط بحث داد زد دوست دارم
تعجب کردم
نگاش کردم دلم میخواست اذیتش کنم
جی هوپ:عاشقمی؟
یونا:جدی نگیر عصبی بودم یه چیزی گفتم
جی هوپ:اره بابا تو راست میگی
یونا:اره من به کسی که بهم اعتماد نداره نمیمونم....تو حتی باورت نشد که این بچه ی خودته و گفتی میریم ازامایش میدیم
واقعا برات متاسفم
جی هوپ:اره......تو دوماه پیشم نبودی چطوری حامله ایی؟
یونا:واقعا برات متاسفم....فقط میخوام زمانی که فهمیدی بچه ی خودت هست ببینم چقدر ضایع میشی
جی هوپ:نترس ضایع نمیشم
یونا:درضمن....حق نداری کاری به بچه واشتی باشی و به زور بگی سقط کن
جی هوپ:بعدا در موردش حرف میزنیم
**&&&&***
یونا:
اینجوری نمیشد باید با ارومی باهاش حرف میزدم
_جی هوپ من توی این دوماه حتی پامو از خونه نزاشتم بیرون حتی برای خرید همه رو انلاین سفارش میدادم پس چرا فکر میکنی حیانت کردم؟
کم کم داشت نرم میشد
جی هوپ:کیو تو قلبت داری؟
_کسی رو که بچش داره توی وجودم رشد میکنه من عاشق اونم
جی هوپ با شیطنت گقت:اسمش؟
_نه دیگه متاسفم اسمشو نمیگم
نیمچه لبخندی زد و دکمه ی اول و دومش رو باز کرد معلوم بود گرمشه چون عرق کرده بود
جی هوپ:یونا اگه بچه از من نباشه.....
حرفشو قطع کردم و گفتم:از توئه نگران نباش
وقتی خوابیدیم از پشت بغلم کرد و صورتم رو بوسید واقعیتش تعجب کردم....یعنی اونم نسبت به من یه جس هایی داره؟
**&&&&***
جی هوپ:
استرس داشتم....از این میترسیدم که بچه ی من نباشه......از این میترسیدم که یونا یهم خیانت کرده باشه....اصلا چرا برام مهمه؟
رفتم توی اتاق دکتر و جواب سلامشو خشک دادم
جی هوپ:جواب چیشد؟
لبخند زد و گفت:مبارکه....بچه ی شماست....امیدوارم سالم بدنیا بیاد.
نفسی راحت کشیدم
از مطب خارج شدم و رفتم خونه یونا داشت به تی وی نگاه میکرد دروغ چرا؟خوشحال بودم که بچه ی منه و یونا خیانت نکرده
تا منو دید اومد طرفم تلاش کردم لبخند نزنم که نشد.....بغلش کردم و روی موهاشو بوسیدم
یونا:دیدی گفتم؟
جی هوپ:بریم خونه ی خودمون؟اینجا راحت نیستم
از خدا خواسته زود رفتم و جمع کردم وسایل رو و جمع کردم و رفتیم خونه
خونه تمیز بود خودش که تمیز نمیکنه صدرصد کس ویگه ایی تمیز کرده ....نچ نچ
لباسام رو عوض کردم که دیدم جی هوپ روی مبل حوابش برده تصمیم گرفتم یه شام مفصل درست کنم
کیمچی،نودل،سوشی فکر کنم بسه دیگه
همینجوری مشغول اشپزی بودم که دستی دور کمرم حلقه شد از بوی عطرش فهمیدم جی هوپه
جی هوپ:خانومم چه کرده؟بو های خوب خوب میاد
وقتی گفت خانمم دلم قیلی ویلی رفت
تک خنده ایی کرد و گفت:نچ نچ ببین جنبه نداری که
با حرص گفنم:برو بیرون بزار کارمو انجام بدم
جی هوپ:نچ
_برو جی هوپ
جی هوپ اصلا اینجا میشینم نگات میکنم خوبه؟
_نه برو
جی هوپ:بوس بده برم
چشام گرد شد این از کی اینجوری پرو شده بود
_جی هووپ
جی هوپ:جاااانم....خب باشه من رفتم وگرنه تو غذا نمیدی بعدا جبران میکنی
با خنده نگاش کردم کاش همیشه اینجوری میموندیم
دستم رو روی شکمم گذاشتم
_قربونت بشم مامانی
غذا اماده شدا بود و داشتیم میخوردیم واقعا خوشمزه شده بود
جی هوپ:دستت درد نکنه یونا خیلی خوشمزه بود
یونا:قربونت خواهش میکنم
جی هوپ:بزار ظرف ها رو من جمع کنم اذیت میشی
_نه نمیشه تو برو من جمع گنم میام
ظرف هارو جمع کردم و رفتم سمت جی هوپ نشسته بود و داشت به فیلم نگاه میکرد کنارش نشستم و دستاش رو دور شونم حلقه کرد و بوسه ایی به دستم زد سرمو گذاشتم روی شونش
_جی هوپ ....دلم برای خانوادم تنگ شده
جی هوپ:الان ۱۲ شبیه فردا ظهر میبرت
_مرسی
یکم ام به فیلم نگاه کردیم و تصمیم گرفتیم بخوابیم
ادامه در پارت بعدی
۸.۷k
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.