خلاصه ی پارت ۶
خلاصه ی پارت ۶
ات و کوک لباس عوض کردن و و رفتن بار عکس لباس هاشون هم بعدن میزارم
ارباب و ددی
پارت۸
_صبر بده بریم خونه ی تنبیه حسابی منتظرته
+ جان ؟
من باید میترسیدم چون اون وقتی کسی رو بخواد تنبیه کنه دیگه تمومه
_تنبیه تنبیه خوب خوب 😈📿
+نه نه ته توروخدا من رو تنبیه نکن
_دیگه خودت رو تموم شده حساب کن نظرت درمورد ۷ ران چیه ؟
+ ته میخواهی من بمیرم
_ نترس
+ اتفاقا من باید بترسم ته
داشتیم باهم بحث میکردیم ک من گفتم
+ ته جدیدن من ی دوست پیدا کردم
_ اسمش
+ اسمش سلنا هست
_ چه اسم قشنگی داره
+. یعنی اسم من قشنگ نیست
_چرا قشنگه فقط ی چیزی هست سلنا اسم مورد علاقه ی منه
+جان
_ و این رو بدون ک تو تموم زندگی منی مال منی سهم منی برای من ساخته شدی
+ چه جوری میگی انگار زنتم
_ قراره بشی
+ نشم
_ اینارو ولش حالا دختره مال کجاست
+ یکی از خدمتکار هاست
_, جدی
تو بگو چرا ب من میگفتی چرا من رو خدمتکار نکردی منم دلم میخواد خدمتکار بشم ی کلک
+هعب
اینا رو ولش اجازه میدی فردا با هم بریم خرید
_ ارع چرا ک ن
ولی با بادیگارد
+ ته ما ک فرار نمیکنیم میخواهیم بریم خرید
_ ولی
+ ولی نداریما ی باره
_ اوکیه ولی قبل از ۱۰ یا ۱۱ خونه باشید
+باش
_ اوم ببین ات فلیکس رسید
+ ارع
و ادمین زیادی گشاده پس دیگه اونا آمدن و کلی حرف زدن و خندیدن و رقصیدن وقتی ک ات رسید خونه ساعت ۲ بود
(نگران نباشید حالا حالا اسمات ندارید 🤣🤣🤣🤌😈)
و صبح
+ با برخورد نور خورشید ب صورتم بیدار شودم دیدم مثل همیشه ته کنارم خوابیده ته اول میره توی اتاق خودش ولی نصف شب میاد توی اتاق من و من رو مثل عروسک بغل میکنه و میخوابه
خدا یا من چ گناهی کردم ( خیلی هم دلت بخواد زنیکه ولو تو چه کار تهیونگی داشتی رفتی از بغلش بیرون )
از بغلش آمدم بیرون و رفتم پیش سلنا (علامت سلنا ∆)
∆ سلام عشقم چطوری
+خوبم
راستی اجازش رو از تهیونگ گرفتم
∆ایول دختر
+راستی قراره باهاش صحبت کنم ک تو.رو آزاد کنه یا اگر دلت بخواد همین جا زندگی کنی نظرت
∆وایییییی اتیییی شیییی تو دیونه اییییی دختر مرسییییی
_ یاااااا میدونی داری ب ملکه ی این عمارت میگی دیونه
از جونت سیر شدی دختر
∆ببخشید ارباب .... تعظیم
+یا تهیونگی شی این چ کاری بود کردی گفتم ک سلنا دوستم هست عیبی نداره
_مثل اون سه تا
+ سلنا با اونا فرق داره
_ اوم بزار فکر کنم
ب ی شرطی میبخشمش ک از این ب بعد ب من بگی ددی نظرت
+ ته این چ وضع شه اوم من حتی دوست دخترتم نیستم
_ یا دوست دخترم میشی یا سلنا رو از اینجا میندازم بیرون و اجازه نمیدم دیگه بری دیدنش
+ ددی حداقل تا امشب بهم فرصت بده اوم
بقیش کامنت
ات و کوک لباس عوض کردن و و رفتن بار عکس لباس هاشون هم بعدن میزارم
ارباب و ددی
پارت۸
_صبر بده بریم خونه ی تنبیه حسابی منتظرته
+ جان ؟
من باید میترسیدم چون اون وقتی کسی رو بخواد تنبیه کنه دیگه تمومه
_تنبیه تنبیه خوب خوب 😈📿
+نه نه ته توروخدا من رو تنبیه نکن
_دیگه خودت رو تموم شده حساب کن نظرت درمورد ۷ ران چیه ؟
+ ته میخواهی من بمیرم
_ نترس
+ اتفاقا من باید بترسم ته
داشتیم باهم بحث میکردیم ک من گفتم
+ ته جدیدن من ی دوست پیدا کردم
_ اسمش
+ اسمش سلنا هست
_ چه اسم قشنگی داره
+. یعنی اسم من قشنگ نیست
_چرا قشنگه فقط ی چیزی هست سلنا اسم مورد علاقه ی منه
+جان
_ و این رو بدون ک تو تموم زندگی منی مال منی سهم منی برای من ساخته شدی
+ چه جوری میگی انگار زنتم
_ قراره بشی
+ نشم
_ اینارو ولش حالا دختره مال کجاست
+ یکی از خدمتکار هاست
_, جدی
تو بگو چرا ب من میگفتی چرا من رو خدمتکار نکردی منم دلم میخواد خدمتکار بشم ی کلک
+هعب
اینا رو ولش اجازه میدی فردا با هم بریم خرید
_ ارع چرا ک ن
ولی با بادیگارد
+ ته ما ک فرار نمیکنیم میخواهیم بریم خرید
_ ولی
+ ولی نداریما ی باره
_ اوکیه ولی قبل از ۱۰ یا ۱۱ خونه باشید
+باش
_ اوم ببین ات فلیکس رسید
+ ارع
و ادمین زیادی گشاده پس دیگه اونا آمدن و کلی حرف زدن و خندیدن و رقصیدن وقتی ک ات رسید خونه ساعت ۲ بود
(نگران نباشید حالا حالا اسمات ندارید 🤣🤣🤣🤌😈)
و صبح
+ با برخورد نور خورشید ب صورتم بیدار شودم دیدم مثل همیشه ته کنارم خوابیده ته اول میره توی اتاق خودش ولی نصف شب میاد توی اتاق من و من رو مثل عروسک بغل میکنه و میخوابه
خدا یا من چ گناهی کردم ( خیلی هم دلت بخواد زنیکه ولو تو چه کار تهیونگی داشتی رفتی از بغلش بیرون )
از بغلش آمدم بیرون و رفتم پیش سلنا (علامت سلنا ∆)
∆ سلام عشقم چطوری
+خوبم
راستی اجازش رو از تهیونگ گرفتم
∆ایول دختر
+راستی قراره باهاش صحبت کنم ک تو.رو آزاد کنه یا اگر دلت بخواد همین جا زندگی کنی نظرت
∆وایییییی اتیییی شیییی تو دیونه اییییی دختر مرسییییی
_ یاااااا میدونی داری ب ملکه ی این عمارت میگی دیونه
از جونت سیر شدی دختر
∆ببخشید ارباب .... تعظیم
+یا تهیونگی شی این چ کاری بود کردی گفتم ک سلنا دوستم هست عیبی نداره
_مثل اون سه تا
+ سلنا با اونا فرق داره
_ اوم بزار فکر کنم
ب ی شرطی میبخشمش ک از این ب بعد ب من بگی ددی نظرت
+ ته این چ وضع شه اوم من حتی دوست دخترتم نیستم
_ یا دوست دخترم میشی یا سلنا رو از اینجا میندازم بیرون و اجازه نمیدم دیگه بری دیدنش
+ ددی حداقل تا امشب بهم فرصت بده اوم
بقیش کامنت
۱۲.۷k
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.