𝓟𝓪𝓻𝓽 ¹¹
𝓟𝓪𝓻𝓽 ¹¹
که کوک گفت بریم خونه راه افتادیم به سمت ماشین سوار شدیم و راه افتادیم سمت عمارت
⁵مین بعد:
_ا/ت
+......
_ا/تتتتتتت
+ها؟ بله؟( ترسیده)
_رسیدیم
+باش
پیاده شدم و رفتیم تو رفتیم تو که سلام دادم به بقیه و به جونگکوک گفتم
+کوک من میرم بخوابم خستم(مالوندن چشم)
_باش برو
رفتم ک بخوابم رفتم بالا و لباسمو عوض کردم و خودمو پرت کردم رو تخت و بعد ³مین خوابیدم....که یه مرد اومد به خوابم
+تو کی هستی؟
∆ا/ت عمو چقدر بزرگ شدی
+نیا نزدیک تو کی هستی؟ (شوکه)
∆من عموتم ا/ت! من نزدیک ۲۰۰سال پیش مردم!
+۲۰۰ساللللل(داد)
∆چرا داد میزنی دختر؟
+ببخشید
∆ااا راستی سنگو پیدا کردی با انگشترو ؟
+اره
∆خوبه آفرین حالا این سنگ رو نگه دار
+ خب
∆فردا سهشنبه ماه قرمز میشه
+چیییی؟
∆برو و شمع سفید بخر و ی لباس سفید شیک بخر
+ چرا
∆بهت میگم عع
+ باش رفتم بخرم
ات ویو
از خواب بیدار شدم رفتم که لباس و... بخرم
که دیدم همه خوابن بجز کوک
+جونگکوک
+هوم؟
+میگم من میرم خرید میخوام لباس بگیریم
_اوکی
_ااا راستی فردا ماه قرمز میشه فک کنم وقت خوناشام شدنت همون موقعه باشه!
+اوکی بخاطره همین دارم میرم خردید دیگه(پوکر)
_عهههه
+هندونه(چشم غره)
رفتم بلا لباسمو عوض کردم و یه رژ ملیح زدم و اکسسوری انداختم و رفتم پایین
+من رفتم خدافظ
_خدافظ (سرش تو گوشیه)
رفتم سمت ماشین و سوار شدم کلید انداختم و رفتم سمت مرکز خرید بعد⁵مین رسیدم پیاده شدم و رفتم سمت یه پاساژ شیک و رفتم تو
+سلام خانم
فروشنده:سلام عزیزم چیزی میخواستین؟ (لبخند)
+یه لباس سفید قشنگ میخواستم
فروشنده:بله قشنگم بفرما
رفتم چند نوع لباس رو تن کردم که یه دونشو انتخاب کردم شرابی بود و جذب چون از لباس باز خوشم نمیومد پوشیده خریدم حساب کردم و اومدم بیرون از مغازه
ا/ت ویو:
کلی خرید کردم بعد ³ساعت کارم تموم شد و رفتم سمت ماشین سوار شدم و رفتم سمت عمارت بعد³مین رسیدم پیاده شدم و رفتم تو همه بیدار شده بودن
+سلامممم بر همه(داد)
همه:علیک(داد)
رفتم بالا سمت اتاقم و وسایلا رو جابه جا کردم و لباس راحتی پوشیدم و رفتم پایین.............
اسلاید ²لباس ا/ت برا خرید
اسلاید³گردنبند ا/ت
اسلاید ⁴لباس سفیدی که ا/ت خرید
اسلاید⁵لباس راحتی ا/ت
که کوک گفت بریم خونه راه افتادیم به سمت ماشین سوار شدیم و راه افتادیم سمت عمارت
⁵مین بعد:
_ا/ت
+......
_ا/تتتتتتت
+ها؟ بله؟( ترسیده)
_رسیدیم
+باش
پیاده شدم و رفتیم تو رفتیم تو که سلام دادم به بقیه و به جونگکوک گفتم
+کوک من میرم بخوابم خستم(مالوندن چشم)
_باش برو
رفتم ک بخوابم رفتم بالا و لباسمو عوض کردم و خودمو پرت کردم رو تخت و بعد ³مین خوابیدم....که یه مرد اومد به خوابم
+تو کی هستی؟
∆ا/ت عمو چقدر بزرگ شدی
+نیا نزدیک تو کی هستی؟ (شوکه)
∆من عموتم ا/ت! من نزدیک ۲۰۰سال پیش مردم!
+۲۰۰ساللللل(داد)
∆چرا داد میزنی دختر؟
+ببخشید
∆ااا راستی سنگو پیدا کردی با انگشترو ؟
+اره
∆خوبه آفرین حالا این سنگ رو نگه دار
+ خب
∆فردا سهشنبه ماه قرمز میشه
+چیییی؟
∆برو و شمع سفید بخر و ی لباس سفید شیک بخر
+ چرا
∆بهت میگم عع
+ باش رفتم بخرم
ات ویو
از خواب بیدار شدم رفتم که لباس و... بخرم
که دیدم همه خوابن بجز کوک
+جونگکوک
+هوم؟
+میگم من میرم خرید میخوام لباس بگیریم
_اوکی
_ااا راستی فردا ماه قرمز میشه فک کنم وقت خوناشام شدنت همون موقعه باشه!
+اوکی بخاطره همین دارم میرم خردید دیگه(پوکر)
_عهههه
+هندونه(چشم غره)
رفتم بلا لباسمو عوض کردم و یه رژ ملیح زدم و اکسسوری انداختم و رفتم پایین
+من رفتم خدافظ
_خدافظ (سرش تو گوشیه)
رفتم سمت ماشین و سوار شدم کلید انداختم و رفتم سمت مرکز خرید بعد⁵مین رسیدم پیاده شدم و رفتم سمت یه پاساژ شیک و رفتم تو
+سلام خانم
فروشنده:سلام عزیزم چیزی میخواستین؟ (لبخند)
+یه لباس سفید قشنگ میخواستم
فروشنده:بله قشنگم بفرما
رفتم چند نوع لباس رو تن کردم که یه دونشو انتخاب کردم شرابی بود و جذب چون از لباس باز خوشم نمیومد پوشیده خریدم حساب کردم و اومدم بیرون از مغازه
ا/ت ویو:
کلی خرید کردم بعد ³ساعت کارم تموم شد و رفتم سمت ماشین سوار شدم و رفتم سمت عمارت بعد³مین رسیدم پیاده شدم و رفتم تو همه بیدار شده بودن
+سلامممم بر همه(داد)
همه:علیک(داد)
رفتم بالا سمت اتاقم و وسایلا رو جابه جا کردم و لباس راحتی پوشیدم و رفتم پایین.............
اسلاید ²لباس ا/ت برا خرید
اسلاید³گردنبند ا/ت
اسلاید ⁴لباس سفیدی که ا/ت خرید
اسلاید⁵لباس راحتی ا/ت
۱۶.۸k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.