My love teacher
یوری شبانه روز درس می خوند تا سریعا فارغ التحصیل بشه و مهاجرت کنه به ژاپن
فلش آپ به روز فارغ التحصیلی
آخیش حالا می تونم راحت بشم نمراتم عالی بود و الان باید بگم:پیش به سوی ژاپنننننننننننننننننننننننننننننننن
.
..
.
..
-از همه ی شما ممنونم و همچنین از پدر و مادرو برادرم(برادرش جین هست) و همینطور از استادم که به من یاد دادن بعه هیچکی اعتماد نکنم....
همه دست زدن و بعد از جشن یوری باید آماده می شد تا به سمت فرودگاه حرکت کنه...
پرواز کره به ژاپن.................
یوری رفت تا رویا هاشو بسازه ...
وقتی نامجون رسید خونه با یه پیام مواجه شد:
سلام کیم نامجون
خواستم بگم امیدوارم تو زندگیت طمع درد رو چشیده باشی راستش برنامه ی خیانت یوری یه بازی بود و درواقع اون به خونه رفته بود چون رنگی شده بود.... تو فقط یه بازی بودی برام اگه می خوای بری دنبال یوری اون الان تو ژاپن هست و فکر نکنم به کره برگرده...
نامجون به شدت ناراحت بودو اشک هاش مثل یه رودخونه جاری شده بودن
چندبار به جسیکا زنگ زد ولی با جمله ی :شماره ی موردنظر در شبکه وجود ندارد مواجه میشد
با عجله سمت خونه ی مامان و بابای یوری رفت...
-ببخشید کیم یوری اینجاست؟؟
-اوووو شما استادش هستیت نه متاسفانه دخترمون الان ژاپن هست
نامجون میره تو ماشین و اینقدر گریه می کنه ا اینکه چشماش قرمز میشه
ویو یوری
وای چقدر اینجا قشنگه اینجا موفق می شم و بعد یه کره برمی گردم
کیم نامجون اگه الان اینطوری رفتار نمی کردی الان تو هم اینجا بودی.....
فلش آپ به روز فارغ التحصیلی
آخیش حالا می تونم راحت بشم نمراتم عالی بود و الان باید بگم:پیش به سوی ژاپنننننننننننننننننننننننننننننننن
.
..
.
..
-از همه ی شما ممنونم و همچنین از پدر و مادرو برادرم(برادرش جین هست) و همینطور از استادم که به من یاد دادن بعه هیچکی اعتماد نکنم....
همه دست زدن و بعد از جشن یوری باید آماده می شد تا به سمت فرودگاه حرکت کنه...
پرواز کره به ژاپن.................
یوری رفت تا رویا هاشو بسازه ...
وقتی نامجون رسید خونه با یه پیام مواجه شد:
سلام کیم نامجون
خواستم بگم امیدوارم تو زندگیت طمع درد رو چشیده باشی راستش برنامه ی خیانت یوری یه بازی بود و درواقع اون به خونه رفته بود چون رنگی شده بود.... تو فقط یه بازی بودی برام اگه می خوای بری دنبال یوری اون الان تو ژاپن هست و فکر نکنم به کره برگرده...
نامجون به شدت ناراحت بودو اشک هاش مثل یه رودخونه جاری شده بودن
چندبار به جسیکا زنگ زد ولی با جمله ی :شماره ی موردنظر در شبکه وجود ندارد مواجه میشد
با عجله سمت خونه ی مامان و بابای یوری رفت...
-ببخشید کیم یوری اینجاست؟؟
-اوووو شما استادش هستیت نه متاسفانه دخترمون الان ژاپن هست
نامجون میره تو ماشین و اینقدر گریه می کنه ا اینکه چشماش قرمز میشه
ویو یوری
وای چقدر اینجا قشنگه اینجا موفق می شم و بعد یه کره برمی گردم
کیم نامجون اگه الان اینطوری رفتار نمی کردی الان تو هم اینجا بودی.....
۳.۱k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.