My live teacher
ویو جسیکا(همون دختر نچسبه)
امکان نداره بذارم اون دختره نامجون رو مال خودش بکنه.کیم یوری تو یه بازنده ای حالا می بینی...
یوری آماده شد که بره مدرسه
جسیکا و اکیپش همه چیز رو آماده کرده بودن...
وقتی یوری میشینه رو صندلی احساس می کنه رو یه چیز لزج و چسبناک نشسته که می بینه یه اسلایم به دامنش چسبیده
میره سمت دست شویی در رو که باز می کنه یه سطل رنگ خالی میشه رو سرش آب رو باز می کنه که از شدت داغ بودن میسوزه
گریه کنان از مدرسه خارج میشه و به سمت خونه میره
.
.
.
-خانم کیم یوری کجا هستن؟؟
-ایشون با یه پسر قرار داشتن (الان مکالمه ی نامجون وجسیکا هست)
-چیییی امکان نداره نگفتن کجا میرن؟
-کافه....
نامجون با بیشترین سرعت میره و از پشت شیشه یه دختر شبیه یوری رو میبینه که داره یه پسر رو می بوسه
از شدت ناراحتی و عصبانیت به سمت خونه میره و اول به یوری زنگ میزنه
-سلام نامی
-نامی درد نامی مرض (باداد)
-وا چته؟؟
-چمه؟؟من باید بگم برای چی به من خیان میکنه
-من اصلا منظورت رو منوجه نمی شم
-عههههه متوجه نمیشی....از این به بعد منو و باهم هیچ رابطه ای نداریم
-وایس.....
و گوشی رو قطع کرد
.
.
.
.
تو این چند هفته جسیکا هی خودش رو به نامجون می چسبوند امام با مخالفت نامجون مواجه میشد تا با اصرار های زیاد اون نامجون راضی شد
..........................................
5ماه بعد
یوری:الان آزمون سنجش داریم بعد از اون اتفاق همش در می خونم و یه جورایی افسرده شدم...
اما یوری غافل از اینکه جسیکا چه آشی براش پخته.....
جسیکا برگه ی یوری با جواب های غلط پر می کنه و......
نتایج امتحانات
کیم یوری:آخر
-امکان نداره امکان نداره من این همه درس خوندم...
-به به خانم کیم این چه وضعه درس خوندنه؟؟
یوری که اصلا دوست نداشت یه کلمه با نامجون حرف بزنه سریع اون جا رو ترک کرد و به سمت خونه رفت...........
امکان نداره بذارم اون دختره نامجون رو مال خودش بکنه.کیم یوری تو یه بازنده ای حالا می بینی...
یوری آماده شد که بره مدرسه
جسیکا و اکیپش همه چیز رو آماده کرده بودن...
وقتی یوری میشینه رو صندلی احساس می کنه رو یه چیز لزج و چسبناک نشسته که می بینه یه اسلایم به دامنش چسبیده
میره سمت دست شویی در رو که باز می کنه یه سطل رنگ خالی میشه رو سرش آب رو باز می کنه که از شدت داغ بودن میسوزه
گریه کنان از مدرسه خارج میشه و به سمت خونه میره
.
.
.
-خانم کیم یوری کجا هستن؟؟
-ایشون با یه پسر قرار داشتن (الان مکالمه ی نامجون وجسیکا هست)
-چیییی امکان نداره نگفتن کجا میرن؟
-کافه....
نامجون با بیشترین سرعت میره و از پشت شیشه یه دختر شبیه یوری رو میبینه که داره یه پسر رو می بوسه
از شدت ناراحتی و عصبانیت به سمت خونه میره و اول به یوری زنگ میزنه
-سلام نامی
-نامی درد نامی مرض (باداد)
-وا چته؟؟
-چمه؟؟من باید بگم برای چی به من خیان میکنه
-من اصلا منظورت رو منوجه نمی شم
-عههههه متوجه نمیشی....از این به بعد منو و باهم هیچ رابطه ای نداریم
-وایس.....
و گوشی رو قطع کرد
.
.
.
.
تو این چند هفته جسیکا هی خودش رو به نامجون می چسبوند امام با مخالفت نامجون مواجه میشد تا با اصرار های زیاد اون نامجون راضی شد
..........................................
5ماه بعد
یوری:الان آزمون سنجش داریم بعد از اون اتفاق همش در می خونم و یه جورایی افسرده شدم...
اما یوری غافل از اینکه جسیکا چه آشی براش پخته.....
جسیکا برگه ی یوری با جواب های غلط پر می کنه و......
نتایج امتحانات
کیم یوری:آخر
-امکان نداره امکان نداره من این همه درس خوندم...
-به به خانم کیم این چه وضعه درس خوندنه؟؟
یوری که اصلا دوست نداشت یه کلمه با نامجون حرف بزنه سریع اون جا رو ترک کرد و به سمت خونه رفت...........
۴.۴k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.