چشمان خمار تو پارت سیزده
#_چشمان_خمار_تو #پارت_سیزده
آنقدر کنجکاو شده بود که عقلشو از دست داده بود...
کامپیوتر رو روشن کرد و اسم"شیم سوریون" رو سرچ کرد...اطلاعاتی که خود گوگل براش پست کرده بود رو خوند...نمیدونست واقعیه یانه!؟
کلی شایعات اشتباه بود...
بعضی از شایعات انقدر ترسناک و عجیب بودن که پسر مور مورش شد...
بیرون اومد و لباساش رو عوض کرد...
در خونه رو که باز گذاشته بود بست!
چمدونشو توی اتاق برد و لباس و وسایلاشو چید...
حموم ۱۰ دقیقه ای رفت و برگشت با ۳۰ تماس از دست رفته از الکس و باباش داشت...
نمیدونست اول به کی زنگ بزنه...
دو دقیقه فقط داشت فکر میکرد!
زنگ زد به پدرش...
_بله پدر!
+کجایی دوساعته دارم زنگ میزنم؟؟
_رفته بودم حموم..فقط ۱۰ دقیقه طول کشید..دوساعتتتت؟؟
+آه...آقای میلر اومده کره...فکنم مقصدش سئول باشه..
_پدر اصلا حوصله مهمون داری ندارم!.
+نخیر! گفتم بدونی...حواست باشه، جدیدا قرص خاصی مصرف میکنه! نگرانتم، منشی هم گفت روز اول حالش خوب نبوده و در رو از جا کنده، الان...رو روالی؟
_اه واقعا که...من خوبم! از حموم اومدم..!
+عا خوبه...هر از گاهی پیام یا زنگ بزن بهم!
_همم (.قطکرد.)
"جدیدا قرص خاصی مصرف میکنه"
یعنی چی؟
پیرهنی مشکی با شلوار بگ مردانه به تن کرد و از خونه زد بیرون...
به رستورانی قدیمی ولی شیک که وقتی بچه بود با آبجی کوچیکترش به اونجا میرفت، رفت!
نودل هایی که هنوزم زیر زبونش طمع داره...
میز و صندلی هایی چوبی، تمی قهوهای زرد، کارکنان با لباس هانبوک کرهای...قشنگ بود..
بیشترشون کاپل بودن...و این جونگکوک رو یاد حرف های رو مخ خانوادش میندازه...خنده ای کرد و منو رو چک و همون نودل همیشگیش رو انتخاب کرد و بعد از اومدن گارسون سفارش داد...
چند دقیقه ای طول نکشید که غذا رو آوردن...
تا موقعی سرش توی گوشی بود که دختر گفت
+نوش جان!
یاد یه صدا و کلمه ای که قبلا شنیده بود افتاد!
"نوش جان"
بلافاصله سرشو بالا آورد...دخترک برای بار دوم توی چشماش غرق شد، سریعا سرشو پایین انداخت و تا خواست بره...جونگکوک صداش زد:
_من نگفتم بری!
دخترک خجالت زده و با استرس برگشت و بعد از عذر خواهی تعظیم کوچیکی کرد!
+چیز دیگه ای میل دارید؟
_بله..! شمارو!
پسر از شیطنتش خنده ای کرد و بعد از دیدن صورت اخمو و سرخ شدهی دختر عذرخواهی کرد...
_میتونی چند لحظه بشینی؟؟
دختر نگاهی به صاحب کارش که اخماش تو همه کرد و جوابی منفی داد!
❌اصکی ممنوع❌
آنقدر کنجکاو شده بود که عقلشو از دست داده بود...
کامپیوتر رو روشن کرد و اسم"شیم سوریون" رو سرچ کرد...اطلاعاتی که خود گوگل براش پست کرده بود رو خوند...نمیدونست واقعیه یانه!؟
کلی شایعات اشتباه بود...
بعضی از شایعات انقدر ترسناک و عجیب بودن که پسر مور مورش شد...
بیرون اومد و لباساش رو عوض کرد...
در خونه رو که باز گذاشته بود بست!
چمدونشو توی اتاق برد و لباس و وسایلاشو چید...
حموم ۱۰ دقیقه ای رفت و برگشت با ۳۰ تماس از دست رفته از الکس و باباش داشت...
نمیدونست اول به کی زنگ بزنه...
دو دقیقه فقط داشت فکر میکرد!
زنگ زد به پدرش...
_بله پدر!
+کجایی دوساعته دارم زنگ میزنم؟؟
_رفته بودم حموم..فقط ۱۰ دقیقه طول کشید..دوساعتتتت؟؟
+آه...آقای میلر اومده کره...فکنم مقصدش سئول باشه..
_پدر اصلا حوصله مهمون داری ندارم!.
+نخیر! گفتم بدونی...حواست باشه، جدیدا قرص خاصی مصرف میکنه! نگرانتم، منشی هم گفت روز اول حالش خوب نبوده و در رو از جا کنده، الان...رو روالی؟
_اه واقعا که...من خوبم! از حموم اومدم..!
+عا خوبه...هر از گاهی پیام یا زنگ بزن بهم!
_همم (.قطکرد.)
"جدیدا قرص خاصی مصرف میکنه"
یعنی چی؟
پیرهنی مشکی با شلوار بگ مردانه به تن کرد و از خونه زد بیرون...
به رستورانی قدیمی ولی شیک که وقتی بچه بود با آبجی کوچیکترش به اونجا میرفت، رفت!
نودل هایی که هنوزم زیر زبونش طمع داره...
میز و صندلی هایی چوبی، تمی قهوهای زرد، کارکنان با لباس هانبوک کرهای...قشنگ بود..
بیشترشون کاپل بودن...و این جونگکوک رو یاد حرف های رو مخ خانوادش میندازه...خنده ای کرد و منو رو چک و همون نودل همیشگیش رو انتخاب کرد و بعد از اومدن گارسون سفارش داد...
چند دقیقه ای طول نکشید که غذا رو آوردن...
تا موقعی سرش توی گوشی بود که دختر گفت
+نوش جان!
یاد یه صدا و کلمه ای که قبلا شنیده بود افتاد!
"نوش جان"
بلافاصله سرشو بالا آورد...دخترک برای بار دوم توی چشماش غرق شد، سریعا سرشو پایین انداخت و تا خواست بره...جونگکوک صداش زد:
_من نگفتم بری!
دخترک خجالت زده و با استرس برگشت و بعد از عذر خواهی تعظیم کوچیکی کرد!
+چیز دیگه ای میل دارید؟
_بله..! شمارو!
پسر از شیطنتش خنده ای کرد و بعد از دیدن صورت اخمو و سرخ شدهی دختر عذرخواهی کرد...
_میتونی چند لحظه بشینی؟؟
دختر نگاهی به صاحب کارش که اخماش تو همه کرد و جوابی منفی داد!
❌اصکی ممنوع❌
۴.۸k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.