گیسو قسمت یازدهم
همین که گیسو نفس زنان به پارک فردوسی رسید گلرخ هم با ماشین جدیدش جلوی پاش ترمز کرد و پسری خوش تیپ که کنار گلرخ جلوی ماشین نشسته بود پیاده شد و سلام داد و گلرخ گفت گیسو جان سیاوش جان همکار جدید بابام و داداشم هستند. گودرز خیلی عذرخواهی کرد، باید می رفت سر یه ساختمون دیگه. سیاوش جان دانشجوی مهندسی شهرسازی هستن. گیسو که خیلی خوشحال بود دوباره با گودرز ملاقات نکرده و از طرفی هم از تیپ و ادب سیاوش خوشش اومده بود فوری گفت شما چرا پیاده شدین آقا سیاوش؟ من عقب ماشین راحت تر هستم. سیاوش گفت اختیار دارید خانم. خواهش می کنم شما بفرمائید جلو و در را باز کرد و گیسو نشست و سیاوش در را مؤدبانه بست و بعد رفت عقب پشت سر گیسو نشست. گیسو گفت خیلی ببخشید به خاطر من جاتون سخت شد. سیاوش گفت نه من راحتم. بعد سیاوش پاکت سیگارش را جلوی گلرخ گرفت. گلرخ یه نخ سیگار برداشت و بعد جلوی گیسو گرفت و گفت جسارت نباشه. گیسو هم یه نخ برداشت و گلرخ با فندک ماشین سیگار گیسو و خودش را روشن کرد. بعد هم شیشه ها را کمی داد پایین و گفت خانم سلحشور را که ببینی عاشقش میشی. بازنشسته آموزش پرورشه. خیلی با شخصیت و مهربونه. اینجاست ببین خونه ش خیلی قدیمیه ولی قشنگ و با صفاست. هر سه پیاده شدند و گلرخ زنگ زد. خانمی گفت بله؟ گلرخ گفت خانم سلحشور گلرخ هستم. در باز شد و خانم سلحشور گفت بفرمائید. گیسو خانم سلحشور را که دید گفت وای خانم سلام. خانم سلحشور با تعجب گفت شما از کجا منو می شناسی دخترم؟ گیسو گفت شما مدیر دبستان ما بودین. دبستان غنچه خیابون فرشته. من گیسو دختر خانم صبوحی هستم. خانم سلحشور گیسو را در آغوش کشید و اشک از چشماش سرازیر شد. گفت عزیز دلم چقدر بزرگ شدی. مامانت از خواهر برام دلسوز تر بود. خدا رحمتش کنه. گیسو هم به پهنای صورت گریه می کرد و حسابی احساساتی شده بود. از پله ها بالا رفتند و نگاهی به خونه انداختند. فقط تمیزکاری لازم داشت. خانم سلحشور گفت پناه بر خدا. باورم نمیشه گیسو جانم میخواد بیاد اینجا زندگی کنه. گلرخ گفت خودم برای تمیزکاری میام کمکت. خانم سلحشور دوباره گیسو را بغل کرد و بوسید. خانم سلحشور خیلی پیر شده بود. ولی همچنان مهربون و دوست داشتنی بود. گیسو واقعا خوشحال بود. بعد مدتها نفس راحتی کشید. گفت فقط میشه من زودتر بیام برای تمیزکاری؟ مهلت زیادی ندارم. خانم سلحشور گفت بله عزیزم. معلومه که میشه. بیا این کلید خونه. از فردا بیا شروع کن. گیسو خواست دست خانم سلحشور را ببوسه که اون صورت گیسو را بوسید و گفت الهی به سلامتی و دلخوشی دخترم!...
#خاص #جذاب #هنری
#خاص #جذاب #هنری
۳.۵k
۲۳ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.