رمان عشق من و تو
رمان عشق من و تو
پارت_۲۲
من:باش پس منتظر باش چون به زودی میگم
اینو گفتم و راه افتادم سمت بقیه بعد سلام و احوال پرسی
رفتیم خونه
@@@@@
بعد از رفتن مهمونا خانواده تمناشون موندن تا من سوغاتی هاشون رو بدم
چمدون کنده بکم رو بلند کردم و اوردم وسط
من:خب خب خب اول از همه برای مامان و خاله
از چمدون دو تا ست کیف و کفش بیرون اوردم
مشکی سفید برای مامان
یه قهوایی کرم هم برای خاله
من:میریم برای پدران گرام
دو تا ست کیف و کمربند چرم در اوردم
چرم مشکی برای پدرم
چرم قهوایی برای پدر زن گرام
همه که سرشون گرم شد چمدون رو برداشتم و رو به تمنا گفتم
من:تمنا میشه بیای کمکم؟چند تا کار دارم برات اگ زحمتی نیست
یه نگاه به پدر و مادرش کرد و راه افتاد و من پشتش
به اتاق که رسیدیم چمدون رو گذاشتم رو تخت
من:خب حالا نوبت سوغاتی های سرکار عالیه فقط چون یکم بیشتر از بقیس نام نمیبرم و فقط میچینمش خودت ببین امیدوارم دوست داشته باشی
دونه دونه لباسا رو رو تخت میذاشتم
*لباس مجلسی مشکی که تا کمر کیپ از کمر تا بالای زانو دامن با جین های ریز مشد روی کمر یه پاپیون بزرگ مشکی و استین حلقه ای
*یه دکلته مشکی که دامنش تا زانو با کمربند کرم و دامنش حالت چند لایه چند لایه داشت و مدل ریخته
*یه دکلته قرمز که تا بالای وسطای ران و دامنش پف داشت با یه تور روی دامن با طرح گلدار و پایین سینه یه پاپیون قرمز
*یه پیراهن راسته مشکی گیپور با یقه شل که اینم تا بالای زانو و یه کمربند مشکی
*یه پالتو که تا وسطای ران پا بود و خردلی که از کمر پیله پیله و یقه ایستاده
*یه مانتو شلوار کفش کیف دست بند لی ابی و یه تاپ سفید
*یه مانتوی لی که کمرش یه پاپیون میخورد و از کمر به پایین کلوش میشد قد تا وسطای ران کنار سینه کنار نوار دکمه چین ریز خورده بود
*یه دکلته سفید که زمینه سفید با گلای قرمز رز و برگ های سبز
و یه کمربند مشکی پوشونده شده بود تا وسطای ران با دامن پف دار و کلوش
* آستین با بند های تور و عرض زیاد از دامن تا روی سینه با گل رز و سبزه به طور خاصی متصله از کمر پف میکنه قدش هم تا وسطای ران به رنگ کرم
وقتی این اخری رو بیرون اوردم با یهت و حیرت نگام کرد که خیلی خواستی ترش کرده بود
بعد چند دقیقه به حرف اومد
تمنا:من...من نمیتونم اینا رو قبول کنم ببخشید
من:حرف نباشه همش برای توعه
تمنا:راشا تو جرا این کارا رو برای من میکنی؟؟واقعا شر در نمیارم مگه نگفتی عاشقی پس چرا برای عشقت این کارا رو نمیکنی؟؟
من:میخوای بدونی؟؟؟
تمنا:اره
من:پس،فردا ساعت ۵بعد از ظهر پارک......باش،راستی یکی از این سوغاتی ها میمونه تا فردا بهت بدم،اینا هم قابل تو رو نداره بی چک و چونه باید قبول کنی لباسا رو دیدی بزار تو پلاستیک کنارشون جا به جا هم نکن سنگینه خودم بعدا میارمشون
پارت_۲۲
من:باش پس منتظر باش چون به زودی میگم
اینو گفتم و راه افتادم سمت بقیه بعد سلام و احوال پرسی
رفتیم خونه
@@@@@
بعد از رفتن مهمونا خانواده تمناشون موندن تا من سوغاتی هاشون رو بدم
چمدون کنده بکم رو بلند کردم و اوردم وسط
من:خب خب خب اول از همه برای مامان و خاله
از چمدون دو تا ست کیف و کفش بیرون اوردم
مشکی سفید برای مامان
یه قهوایی کرم هم برای خاله
من:میریم برای پدران گرام
دو تا ست کیف و کمربند چرم در اوردم
چرم مشکی برای پدرم
چرم قهوایی برای پدر زن گرام
همه که سرشون گرم شد چمدون رو برداشتم و رو به تمنا گفتم
من:تمنا میشه بیای کمکم؟چند تا کار دارم برات اگ زحمتی نیست
یه نگاه به پدر و مادرش کرد و راه افتاد و من پشتش
به اتاق که رسیدیم چمدون رو گذاشتم رو تخت
من:خب حالا نوبت سوغاتی های سرکار عالیه فقط چون یکم بیشتر از بقیس نام نمیبرم و فقط میچینمش خودت ببین امیدوارم دوست داشته باشی
دونه دونه لباسا رو رو تخت میذاشتم
*لباس مجلسی مشکی که تا کمر کیپ از کمر تا بالای زانو دامن با جین های ریز مشد روی کمر یه پاپیون بزرگ مشکی و استین حلقه ای
*یه دکلته مشکی که دامنش تا زانو با کمربند کرم و دامنش حالت چند لایه چند لایه داشت و مدل ریخته
*یه دکلته قرمز که تا بالای وسطای ران و دامنش پف داشت با یه تور روی دامن با طرح گلدار و پایین سینه یه پاپیون قرمز
*یه پیراهن راسته مشکی گیپور با یقه شل که اینم تا بالای زانو و یه کمربند مشکی
*یه پالتو که تا وسطای ران پا بود و خردلی که از کمر پیله پیله و یقه ایستاده
*یه مانتو شلوار کفش کیف دست بند لی ابی و یه تاپ سفید
*یه مانتوی لی که کمرش یه پاپیون میخورد و از کمر به پایین کلوش میشد قد تا وسطای ران کنار سینه کنار نوار دکمه چین ریز خورده بود
*یه دکلته سفید که زمینه سفید با گلای قرمز رز و برگ های سبز
و یه کمربند مشکی پوشونده شده بود تا وسطای ران با دامن پف دار و کلوش
* آستین با بند های تور و عرض زیاد از دامن تا روی سینه با گل رز و سبزه به طور خاصی متصله از کمر پف میکنه قدش هم تا وسطای ران به رنگ کرم
وقتی این اخری رو بیرون اوردم با یهت و حیرت نگام کرد که خیلی خواستی ترش کرده بود
بعد چند دقیقه به حرف اومد
تمنا:من...من نمیتونم اینا رو قبول کنم ببخشید
من:حرف نباشه همش برای توعه
تمنا:راشا تو جرا این کارا رو برای من میکنی؟؟واقعا شر در نمیارم مگه نگفتی عاشقی پس چرا برای عشقت این کارا رو نمیکنی؟؟
من:میخوای بدونی؟؟؟
تمنا:اره
من:پس،فردا ساعت ۵بعد از ظهر پارک......باش،راستی یکی از این سوغاتی ها میمونه تا فردا بهت بدم،اینا هم قابل تو رو نداره بی چک و چونه باید قبول کنی لباسا رو دیدی بزار تو پلاستیک کنارشون جا به جا هم نکن سنگینه خودم بعدا میارمشون
۹۵.۶k
۲۶ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.