هی دختره حواست کجاست!!! بچه ها به طرف صدا بر میگردند.
هی دختره حواست کجاست!!! بچه ها به طرف صدا بر میگردند.
پسره: نگا کن لباسمو چیکار کردی😲
رومینا:هی هی خیلی تند نرو اولن تو خوردی به من دوم من بامن درست صحبت کن😬
پسره :نکنم چی میشه😑
صدف: آهای بچه پرو با دوست من درست صحبت کن😐
پسره : شما از رو نمیرین ؟؟بچه پرو خودتی نگاه کن لباسمو چیکار کرده دوستت😡
یاس:هی بهت یاد ندادن صداتو رو دختر بلند نکنی😑
پسره:مگه چند نفرین؟؟
صدف،یاس:به تو هیچ ربطی نداره
پسره : باشه کدومتون میخواین لباسمو بصورت البته کل دخترا دبیرستان آرزوی این کارو دارن😏
صدف: خوب کل دبیرستانتون دیوانن😐
پسره :پس تو میشوری ؟
صدف:😕
پسره:قبوله بعد زنگ بیا بگیرش(راشو میکشه میره)
صدف: هی بچه پرو کجا میری ؟؟😲
رومینا:حالا میخوای چیکار کنی؟؟؟
صدف:نمیرم:smirking_face:
....(دو زنگ بعد)
صدف :هی بچه ها فکر کنم بیخیال شد
ستایش:اون چیه کنار کیفت(یک پاکت با نامه)
نارین:فکر نکنم😕
(نامه)
سلام بچه پرو
(این لباسه منه شستی بیا پسش بده راحت میتونی پیدام کنی)
صدف: آه پسره پرو 😠 به حسابش میرسم
ی صدای آشنا توجه شونو جلب میکنه
از دوستاش فهمیده بودن که اسمش تهیونگه
تهیونگ: خخخخ😂
صدف: 😒 هی منکه نگفته بودم لباستو میشورم
تهیونگ: نیازی به گفتن تو نبود 😌
صدف لباسو به ترفش پرت میکنه و پشتشو میکنه و می خواد بره
تهیونگ: من جای تو بودم این کارو نمی کردم
پسره: نگا کن لباسمو چیکار کردی😲
رومینا:هی هی خیلی تند نرو اولن تو خوردی به من دوم من بامن درست صحبت کن😬
پسره :نکنم چی میشه😑
صدف: آهای بچه پرو با دوست من درست صحبت کن😐
پسره : شما از رو نمیرین ؟؟بچه پرو خودتی نگاه کن لباسمو چیکار کرده دوستت😡
یاس:هی بهت یاد ندادن صداتو رو دختر بلند نکنی😑
پسره:مگه چند نفرین؟؟
صدف،یاس:به تو هیچ ربطی نداره
پسره : باشه کدومتون میخواین لباسمو بصورت البته کل دخترا دبیرستان آرزوی این کارو دارن😏
صدف: خوب کل دبیرستانتون دیوانن😐
پسره :پس تو میشوری ؟
صدف:😕
پسره:قبوله بعد زنگ بیا بگیرش(راشو میکشه میره)
صدف: هی بچه پرو کجا میری ؟؟😲
رومینا:حالا میخوای چیکار کنی؟؟؟
صدف:نمیرم:smirking_face:
....(دو زنگ بعد)
صدف :هی بچه ها فکر کنم بیخیال شد
ستایش:اون چیه کنار کیفت(یک پاکت با نامه)
نارین:فکر نکنم😕
(نامه)
سلام بچه پرو
(این لباسه منه شستی بیا پسش بده راحت میتونی پیدام کنی)
صدف: آه پسره پرو 😠 به حسابش میرسم
ی صدای آشنا توجه شونو جلب میکنه
از دوستاش فهمیده بودن که اسمش تهیونگه
تهیونگ: خخخخ😂
صدف: 😒 هی منکه نگفته بودم لباستو میشورم
تهیونگ: نیازی به گفتن تو نبود 😌
صدف لباسو به ترفش پرت میکنه و پشتشو میکنه و می خواد بره
تهیونگ: من جای تو بودم این کارو نمی کردم
۳۱.۴k
۲۶ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.