پارت صد بیست پنج
#پارت صد بیست پنج
امیر علی
بابا: اخرش می دونم جدا می شید چون تو دلت باهاش نیست چه بهتر الان این کارو کنیم
- خیلی نامردم
بابا : امیر علی
- این کارو نمی کنم کاریم کردم پاش می مونم نازنین حرفاشو همون وقت زد مطمئن باشید نمی زارم در حق هیچ کدومشون بی انصافی بشه فقط شما بیشتر هوای نازنین رو داشته باشید به مریم خانمم بگید از مرخصی برگرده کمک حال مامان باشه
- سلام آقا جون ...سلام داداش
انیسه بوسیدم وگفت : مبارکه داداش هستی خوبه کجاست
- خونه است
انیسه : داداش دلت میاد این گل ها رو بندازی هم اسم زنتم هست
خندید وحاجی نگاهی بهم انداخت ورفت داخل نشستم پشت فرمون واز خونه زدم بیرون
دلم گرفته بود وسنگینی بغض روی سینم نمی زاشت خوب نفس بکشم از گل فروشی همیشگی گل گرفتم ورفتم سر خاک امیر حسین هوای سنگین قبرستون بیشتر حالمو بد می کرد نمی تونستم گریه کنم
گوشیم پشت سر هم زنگ می خورد جواب ندادم حتا نگاه به تماسم ننداختم
- کاش نمی رفتی داداشی ...خیلی حالم بده خیلی سختمه نمی دونم دارم چیکار می کنم امانت دار خوبی نبودم ببخشم داداش ...
امیر علی
بابا: اخرش می دونم جدا می شید چون تو دلت باهاش نیست چه بهتر الان این کارو کنیم
- خیلی نامردم
بابا : امیر علی
- این کارو نمی کنم کاریم کردم پاش می مونم نازنین حرفاشو همون وقت زد مطمئن باشید نمی زارم در حق هیچ کدومشون بی انصافی بشه فقط شما بیشتر هوای نازنین رو داشته باشید به مریم خانمم بگید از مرخصی برگرده کمک حال مامان باشه
- سلام آقا جون ...سلام داداش
انیسه بوسیدم وگفت : مبارکه داداش هستی خوبه کجاست
- خونه است
انیسه : داداش دلت میاد این گل ها رو بندازی هم اسم زنتم هست
خندید وحاجی نگاهی بهم انداخت ورفت داخل نشستم پشت فرمون واز خونه زدم بیرون
دلم گرفته بود وسنگینی بغض روی سینم نمی زاشت خوب نفس بکشم از گل فروشی همیشگی گل گرفتم ورفتم سر خاک امیر حسین هوای سنگین قبرستون بیشتر حالمو بد می کرد نمی تونستم گریه کنم
گوشیم پشت سر هم زنگ می خورد جواب ندادم حتا نگاه به تماسم ننداختم
- کاش نمی رفتی داداشی ...خیلی حالم بده خیلی سختمه نمی دونم دارم چیکار می کنم امانت دار خوبی نبودم ببخشم داداش ...
۸.۳k
۱۹ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.