بدون تو نمیتونم. پارت4
ویو کوک
خوابم برده بود بیدار شدم و کارارو انجام دادم ساعت پنج صبح بود. چقدررر خوابیدممم
رفتم سراغ گوشیم که یهو تو گروه مدرسه اکانت اتو پیدا کردم رفتم که بهش پیام بدم ولی محو پروفایلش شدم. عکس خودش بود خیلی خوب بوددد. حس میکنم دارم عاشق میشم...
ویو ات
اومدم خونه کارامو انجام دادم. چرا امروز اینجوری شدم؟ وایی چه حسایی دارماا.. شایدـ.. شایددد عاشق شدممم.. نه احمق اخه عاشق جونگ کوک؟ نه نه.. اصلا نه بابا
پرش به شش ماه بعد
ویو ات
شش ماه گذشته هر روز بیشتر عاشق جونگ کوک میشم ولی اون که حسی بهم نداره.. هعیی
ساعت پنج صبح بود بیدار شدم کارامو انجام دادم ساعت شش و نیم شد
اماده شدم و رفتم مدرسه
ویو کوک
امروز میخوام به ات اعتراف کنم که دوسش دارم.
تو راه مدرسه اتو دیدم که که داشت میرفت رفتم پیشش
کوک: سلاممممممم
ات: عاا... عاا سلاااام
کوک: چطوری؟
ات: خوبم
کوک: اومم.. تا شروع کلاس مونده میای بریم کافه میخوام یه چیزی بهت بگم
ات: آممم... اوکی بریم
کوک و ات رفتن کافه
کوک: ات
ات: بله
کوک: چجوری بگممم... اممممم
ات: بگوو
کوک: اممم.. راستش وقتی از اول دیدمت با بقیه دخترا فرق میکردی. خیلی ازت خوشم اومد... راستش... دوست دارم:)
ات: امم... را... راست میگی؟؟؟
کوک: ارهه
ات: منـ... منم دوست دارم(خجالت)
کوک: جدییی میگیییییی
ات: اره
کوک: پس، مال من میشی
ات: اوهومم
کوک اتو بغل کرد
ات: کوککککککییییییی
کوک: جانم
ات: بدو مدرسهه
کوک: بدووو
رسیدن مدرسه که بورام جلوشونو گرفت
بورام: سلاام ددی! مگه نگفتم با این دختره نباش عشقم؟
ات: چـ... چی؟
کوک: مگه دوس دخترمی که اینجوری باهام حرف میزنی؟؟ ات دوس دخترمه نه توو
بورام: خنده... جدیی؟ اووو.. پس مواظبش باش
کوک: خ.فه شو... ات بریم
رفتن داخل کلاس و شروع کردن به درس خوندن.....
پرش به بعد مدرسه
کوک: عشقمم
ات: عاا... جانم؟
کوک: بیاا باهم زندگیی کنیمم
ات: ها؟ عاا.. نمیدونم
کوک: بریم خونتون وسایلتو جمع کن
ات: با... شه
رفتن خونه ات و وسایلشو جمع کردن و رفتن خونه کوک
ات: وایییییی... چقدرر بزرگههه
کوک: خنده
ات: اتاقم کجاست؟
کوک: اتاقت؟ باید بگی اتاقمون
ات: باشه... اتاقمون کجاست؟(خندههههههه)
کوک: افرینن... بالا
رفتن بالا... اتاقش خیلیی خوشگل بود. ات وسایلشو چید و رو تخت دراز کشید و کوک هم کنارش
ات: کوک
کوک: جان دلم؟
ات:دوست دارمم
کوک: میخورمتااا
ات: خندهه
یهو کوک لباشو رو لبای ات گذاشت و محکمممم میخوردد اتم همراهیش میکرد. اخرش که میخواست لباشونو جدا کنه گاززز وحشتناکی گرفت و لب ات....
ات: یااا.. دردم اومددددد
کوک: ببخشیددددد عشقممم
ات: نوموخامممم
کوک: ببخشید دیگهه
ات: برامم نودل درست کن ببخشمم
کوک: چشممممممم
رفت براش نودل درست کرد و روی نودلو با سس قلب کشید.
کوک: بفرمایید
ات: آخخخ...
خوابم برده بود بیدار شدم و کارارو انجام دادم ساعت پنج صبح بود. چقدررر خوابیدممم
رفتم سراغ گوشیم که یهو تو گروه مدرسه اکانت اتو پیدا کردم رفتم که بهش پیام بدم ولی محو پروفایلش شدم. عکس خودش بود خیلی خوب بوددد. حس میکنم دارم عاشق میشم...
ویو ات
اومدم خونه کارامو انجام دادم. چرا امروز اینجوری شدم؟ وایی چه حسایی دارماا.. شایدـ.. شایددد عاشق شدممم.. نه احمق اخه عاشق جونگ کوک؟ نه نه.. اصلا نه بابا
پرش به شش ماه بعد
ویو ات
شش ماه گذشته هر روز بیشتر عاشق جونگ کوک میشم ولی اون که حسی بهم نداره.. هعیی
ساعت پنج صبح بود بیدار شدم کارامو انجام دادم ساعت شش و نیم شد
اماده شدم و رفتم مدرسه
ویو کوک
امروز میخوام به ات اعتراف کنم که دوسش دارم.
تو راه مدرسه اتو دیدم که که داشت میرفت رفتم پیشش
کوک: سلاممممممم
ات: عاا... عاا سلاااام
کوک: چطوری؟
ات: خوبم
کوک: اومم.. تا شروع کلاس مونده میای بریم کافه میخوام یه چیزی بهت بگم
ات: آممم... اوکی بریم
کوک و ات رفتن کافه
کوک: ات
ات: بله
کوک: چجوری بگممم... اممممم
ات: بگوو
کوک: اممم.. راستش وقتی از اول دیدمت با بقیه دخترا فرق میکردی. خیلی ازت خوشم اومد... راستش... دوست دارم:)
ات: امم... را... راست میگی؟؟؟
کوک: ارهه
ات: منـ... منم دوست دارم(خجالت)
کوک: جدییی میگیییییی
ات: اره
کوک: پس، مال من میشی
ات: اوهومم
کوک اتو بغل کرد
ات: کوککککککییییییی
کوک: جانم
ات: بدو مدرسهه
کوک: بدووو
رسیدن مدرسه که بورام جلوشونو گرفت
بورام: سلاام ددی! مگه نگفتم با این دختره نباش عشقم؟
ات: چـ... چی؟
کوک: مگه دوس دخترمی که اینجوری باهام حرف میزنی؟؟ ات دوس دخترمه نه توو
بورام: خنده... جدیی؟ اووو.. پس مواظبش باش
کوک: خ.فه شو... ات بریم
رفتن داخل کلاس و شروع کردن به درس خوندن.....
پرش به بعد مدرسه
کوک: عشقمم
ات: عاا... جانم؟
کوک: بیاا باهم زندگیی کنیمم
ات: ها؟ عاا.. نمیدونم
کوک: بریم خونتون وسایلتو جمع کن
ات: با... شه
رفتن خونه ات و وسایلشو جمع کردن و رفتن خونه کوک
ات: وایییییی... چقدرر بزرگههه
کوک: خنده
ات: اتاقم کجاست؟
کوک: اتاقت؟ باید بگی اتاقمون
ات: باشه... اتاقمون کجاست؟(خندههههههه)
کوک: افرینن... بالا
رفتن بالا... اتاقش خیلیی خوشگل بود. ات وسایلشو چید و رو تخت دراز کشید و کوک هم کنارش
ات: کوک
کوک: جان دلم؟
ات:دوست دارمم
کوک: میخورمتااا
ات: خندهه
یهو کوک لباشو رو لبای ات گذاشت و محکمممم میخوردد اتم همراهیش میکرد. اخرش که میخواست لباشونو جدا کنه گاززز وحشتناکی گرفت و لب ات....
ات: یااا.. دردم اومددددد
کوک: ببخشیددددد عشقممم
ات: نوموخامممم
کوک: ببخشید دیگهه
ات: برامم نودل درست کن ببخشمم
کوک: چشممممممم
رفت براش نودل درست کرد و روی نودلو با سس قلب کشید.
کوک: بفرمایید
ات: آخخخ...
۶.۷k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.