بدون تو نمیتونم. پارت 2
افتادم زمین و هیچکس نفهمید همه خودشونو به کوک میچسبوندم که یهو متوجه شدم خون دماغ شدم.
ویو کوک
یه لحظه حس کردم ات نیست که دیدم افتاده رو زمین و روی زمین و صورتش پره خونه.
کوک: بریننننننننن کناااااااااااااررررررر(داااااادددددد
همه رفتن کنار و کوک رفت پیش ات و نشست
کوک: ات خوبیی؟
ات: آ.... آره
کوک: پاشو(کمکش کرد بلند شه
ات:آخخ
کوک: چیشده؟؟!
ات: پام... یکی رو پام رفت خیلی درد میکنه
کوک: بزار ببینم
ات: آیییییی
کوک اتو براید بغل کرد
ات: چیکار میکنی؟؟؟
کوک: هیسس... نمیتونی راه بری خب
ات: آخه جلووو بچه ها چرا منو بغل کردی تازشم ماکه خیلی همو نمیشناسیم
کوک: جدی میفرمایید؟ ولی خیلی صمیمی شدیما
ات: یاااا
کوک:(خنده)
ویو کوک
رسیدیم دسشویی و کوک منو گذاشت رو صندلی و رفت به دستش اب زد و اورد و صورتمو شست.
ات: ممنون(خجالت)
کوک: چیزی نبود که کوچولو(خنده)
ات: من کوچولوو نیستماا
کوک: عه؟؟ پس چرا انقدد ضعیفی؟؟
ات: یااا
یهو بورام اومد داخل
بورام: اوووو... ببین کیا اینجان.. کوکی هنوزم نمیخای ددیم شی؟؟
کوک: نه
بورام: مواظب ات جوون باش.. چون حال و روزه بدی در انتظارشه(رف)
ات: ولش کن
کوک: تنها زندگی میکنی؟
ات: عامم.. چطور؟
کوک: تنها زندگی میکنی؟(یکم بلند)
ات: آ... آره
کوک: منم تنهام... میای خونه ی من؟ میترسم بهت اسیب بزنن
ات: چی؟ نه... نه نمیخاد
کوک: پس میای (اتو براید بغل کرد و رفت سمت کلاس، اروم اتو رو میزش گذاشت و کنارش نشست)
ات: کوکی؟
کوک: بله
ات: دوست دختر داری؟
ک
ویو کوک
یه لحظه حس کردم ات نیست که دیدم افتاده رو زمین و روی زمین و صورتش پره خونه.
کوک: بریننننننننن کناااااااااااااررررررر(داااااادددددد
همه رفتن کنار و کوک رفت پیش ات و نشست
کوک: ات خوبیی؟
ات: آ.... آره
کوک: پاشو(کمکش کرد بلند شه
ات:آخخ
کوک: چیشده؟؟!
ات: پام... یکی رو پام رفت خیلی درد میکنه
کوک: بزار ببینم
ات: آیییییی
کوک اتو براید بغل کرد
ات: چیکار میکنی؟؟؟
کوک: هیسس... نمیتونی راه بری خب
ات: آخه جلووو بچه ها چرا منو بغل کردی تازشم ماکه خیلی همو نمیشناسیم
کوک: جدی میفرمایید؟ ولی خیلی صمیمی شدیما
ات: یاااا
کوک:(خنده)
ویو کوک
رسیدیم دسشویی و کوک منو گذاشت رو صندلی و رفت به دستش اب زد و اورد و صورتمو شست.
ات: ممنون(خجالت)
کوک: چیزی نبود که کوچولو(خنده)
ات: من کوچولوو نیستماا
کوک: عه؟؟ پس چرا انقدد ضعیفی؟؟
ات: یااا
یهو بورام اومد داخل
بورام: اوووو... ببین کیا اینجان.. کوکی هنوزم نمیخای ددیم شی؟؟
کوک: نه
بورام: مواظب ات جوون باش.. چون حال و روزه بدی در انتظارشه(رف)
ات: ولش کن
کوک: تنها زندگی میکنی؟
ات: عامم.. چطور؟
کوک: تنها زندگی میکنی؟(یکم بلند)
ات: آ... آره
کوک: منم تنهام... میای خونه ی من؟ میترسم بهت اسیب بزنن
ات: چی؟ نه... نه نمیخاد
کوک: پس میای (اتو براید بغل کرد و رفت سمت کلاس، اروم اتو رو میزش گذاشت و کنارش نشست)
ات: کوکی؟
کوک: بله
ات: دوست دختر داری؟
ک
۴.۴k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.