درسه جاسوسی
درسه جاسوسی
part ¹¹
هانول:جیا جاسوس نیست فقط یه فرد سیاهپوشو دیده که اینجوری وارد مجسمه میشه اونام میگه بمب نبوده فقط شکل بمب بوده اونا در واقع پشتش یه ماده شیمیاییه که خیلی کمیابه یکیم میخواد اونارو به قیمت بالایی بفروشه
جونگکوک:باید اونم رو هم دسگیر کنیم
جین:کانگرو اخه اون ماده ها الان زیر یه عالمه خاک دفن شدن
جونگکوک:حق باتوعه ما فقط باید رو مجرم اصلی تمرکز کنیم
جین:درسته
هانول:من برم بخوابم فردا دورباره یه فکری میکنیم
(فردا صبح)
ویو هانول
از خواب بیدار شدم بقیه بچه ها خواب بودن منم تصمیم گرفتم شیرموز یا پنکیک درست کنم
جونگکوک:صب بخیر
هانول:عه بیدار شدی صب توهم بخیر
جونگکوک:صبحونه چی داریم
هانول:شیرموز با پنکیک
جونگکوک:واقعا(ذوق)
هانول:اره برو بقیه رد بیدار کن بیان بخوریم
جونگکوک:باشه(سریع گفت و رفت)
هانول:وا چشه
همه نشسته بودیم بودیم و داشتیم صبحونه مونو میخوردیم نمیدونم جونگکوک چرا موقع غذا اخم میکرد
هانول:جونگکوک بدمزست
جونگکوک:نه چطور
هانول:اخه اخم میکنی میخوری
تهیونگ:وقتی غذا خوشمزه باشه اونجوریه(خنده)
هانول:اوخی چه کیوته....یعنی چیز اها
بعدش همه لباسامونو پوشیدیم
جیهوپ:جیا اونم بگو بیاد
هانول:راست میگی
رفتم در اتاقشو زدم
تق تق
هانول:جیا میتونم بیام تو
صدایی نشنیدم فکر کردم خوابه رفتم داخل اتاق و دیدم جیا نیستش
هانول:جیا فرار کرده(داد)
جونگکوک:یعنی چی
نامجون:گولمون زد
منو جونگکوک رفتیم سمت ماشین همجترو گشتیم جیا داشت میرفت سمت یه پارک سریع ماشینو زدیم کنار و دنبالش کردیم جیا رفت سمت یه دختره که لباسش زرد لیمویی بود نیتوتستم صداشونو بشنوم
.....:افرین افرین بلخره اون جونگکوک عزیزو نابود میکنم
جیا:میدونی یه دختره هم پیشش بود
....اون کی بود
جیا: اسمش هانول بود
....مامور تک
جیا:اره لباسش مشکیه
....خوب خوبه افرین این یادشتم برای اون دختره بزار
جیا:چشم
چی اون ی بود جونگکوک و از کجا میشناخت به جونگکوک نگاه کردم که دیدم بغض کرده
هانول:جونگکوک حالت خوبه؟
جونگکوک:بیا بریم
هانول:چی شده وایسا
جونگکوک خیلی ناراحت بود یعنی اون دختره کیه فکر کنم نقشه پلید جیا رو فهمیدم اون یاداشته چی بود هی جیاااا وای خدا
جونگکوک تا رسیدیم خونه سریع رفت تو اتاقش و درو بست
تهیونگ:چی شد هانول
هانول:یه دخترو رو دیدم که لباسش زرد لیمویی بود بعد داشت با جیا یه نقشه واسه جونگکوک میکشید تو میشناسیش؟
تهیونگ:لونا وای نه برای همین حالش اونجوری بود
هانول:اهوم
جیمین:سرنخی پیدا کردی؟
هانول:نه هنوز....من میرم پیش جونگکوک
تق تق(مثلا صدای در)
جونگکوک:نیا تو
هانول:هی بس کن بیا باهم حرف بزنیم
درو باز کردم که با صورت جونگکوک با چشمای خیسش روبرو شدم...
part ¹¹
هانول:جیا جاسوس نیست فقط یه فرد سیاهپوشو دیده که اینجوری وارد مجسمه میشه اونام میگه بمب نبوده فقط شکل بمب بوده اونا در واقع پشتش یه ماده شیمیاییه که خیلی کمیابه یکیم میخواد اونارو به قیمت بالایی بفروشه
جونگکوک:باید اونم رو هم دسگیر کنیم
جین:کانگرو اخه اون ماده ها الان زیر یه عالمه خاک دفن شدن
جونگکوک:حق باتوعه ما فقط باید رو مجرم اصلی تمرکز کنیم
جین:درسته
هانول:من برم بخوابم فردا دورباره یه فکری میکنیم
(فردا صبح)
ویو هانول
از خواب بیدار شدم بقیه بچه ها خواب بودن منم تصمیم گرفتم شیرموز یا پنکیک درست کنم
جونگکوک:صب بخیر
هانول:عه بیدار شدی صب توهم بخیر
جونگکوک:صبحونه چی داریم
هانول:شیرموز با پنکیک
جونگکوک:واقعا(ذوق)
هانول:اره برو بقیه رد بیدار کن بیان بخوریم
جونگکوک:باشه(سریع گفت و رفت)
هانول:وا چشه
همه نشسته بودیم بودیم و داشتیم صبحونه مونو میخوردیم نمیدونم جونگکوک چرا موقع غذا اخم میکرد
هانول:جونگکوک بدمزست
جونگکوک:نه چطور
هانول:اخه اخم میکنی میخوری
تهیونگ:وقتی غذا خوشمزه باشه اونجوریه(خنده)
هانول:اوخی چه کیوته....یعنی چیز اها
بعدش همه لباسامونو پوشیدیم
جیهوپ:جیا اونم بگو بیاد
هانول:راست میگی
رفتم در اتاقشو زدم
تق تق
هانول:جیا میتونم بیام تو
صدایی نشنیدم فکر کردم خوابه رفتم داخل اتاق و دیدم جیا نیستش
هانول:جیا فرار کرده(داد)
جونگکوک:یعنی چی
نامجون:گولمون زد
منو جونگکوک رفتیم سمت ماشین همجترو گشتیم جیا داشت میرفت سمت یه پارک سریع ماشینو زدیم کنار و دنبالش کردیم جیا رفت سمت یه دختره که لباسش زرد لیمویی بود نیتوتستم صداشونو بشنوم
.....:افرین افرین بلخره اون جونگکوک عزیزو نابود میکنم
جیا:میدونی یه دختره هم پیشش بود
....اون کی بود
جیا: اسمش هانول بود
....مامور تک
جیا:اره لباسش مشکیه
....خوب خوبه افرین این یادشتم برای اون دختره بزار
جیا:چشم
چی اون ی بود جونگکوک و از کجا میشناخت به جونگکوک نگاه کردم که دیدم بغض کرده
هانول:جونگکوک حالت خوبه؟
جونگکوک:بیا بریم
هانول:چی شده وایسا
جونگکوک خیلی ناراحت بود یعنی اون دختره کیه فکر کنم نقشه پلید جیا رو فهمیدم اون یاداشته چی بود هی جیاااا وای خدا
جونگکوک تا رسیدیم خونه سریع رفت تو اتاقش و درو بست
تهیونگ:چی شد هانول
هانول:یه دخترو رو دیدم که لباسش زرد لیمویی بود بعد داشت با جیا یه نقشه واسه جونگکوک میکشید تو میشناسیش؟
تهیونگ:لونا وای نه برای همین حالش اونجوری بود
هانول:اهوم
جیمین:سرنخی پیدا کردی؟
هانول:نه هنوز....من میرم پیش جونگکوک
تق تق(مثلا صدای در)
جونگکوک:نیا تو
هانول:هی بس کن بیا باهم حرف بزنیم
درو باز کردم که با صورت جونگکوک با چشمای خیسش روبرو شدم...
۷.۹k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.