مدرسه جاسوسی
مدرسه جاسوسی
part ¹⁰
ویو جونگکوک
پلیس اومد و همرو دور کرد که یه چهره اشنا دیدم
جونگکوک:سوهو
سوهو دوست و همکارم تو مدرسه جاسوسی بود بعد از مدرسه استعفا داد و پلیس شد خوشحالم که میبینمش
سوهو:جونگکوک دلم برات تنگ شده بود تو اینجا چیکار میکنی
جونگکوک:منم همینطور سوهو ماجراش طولانیه
سوهو:زود باش تعریف کننن
جونگکوک:(ماجرا رو تعریف کرد)
سوهو:وای یعنی دختره اینجا بود الان
جونگکوک:اره امیدوارم چیزیش نشده باشه اگه اتفاقی افتاده بود بهم بگو
سوهو :حتما
جونگکوک:ممنونم:)
برگشتم خونه پیش بقیه
جین:جونگکوک هانول چیزیش شده
جیمین:ایزول چی میگه
نامجون:الان خوبه؟
جونگکوک:نه بچه ها نمیدونم
یونگی:یعنی چی؟
جونگکوک:پیداش نکردم
ایزول:هانول(گریه)
تهیونگ:اروم باش ایزول
جونگکوک:متاسفم
خودمم خیلی نگران هانول بودم اون هم خوشگل بود هم بامزه باورم نمیشه که اینجوری شد نشسته بودم رو تخت و داشتم به اانول فکر میکردم که یهو گوشیم زنگ خورد
جونگکوک:بله
سوهو:جونگکوک هیچی نیست کسی اینجا نبوده حتما فرار کرده هم اون دختره هانول هم اون یکی جیا هیچی اینجا نیست
جونگکوک:پس کجان
سوهو:اون دیگه تو جاسوسی
جونگکوک: باشه بای ممنونم
سوهو:کاری نکردم امیدوارم پیدا بشه بای
جین:جونگکوک بیا وقت شامه
نشسته بودیم سر میز شمام که تصمیم گرفتم موضوع رو به بچه ها بگم
جونگکوک:سوهو گفت چیزی پیدا نکردن هیچکس اونجا نبوده
ایزول:یعنی زندست
جونگکوک:به احتمال زیاد اره
همه یه دلخوشی ریزی ته دلشون شکل گرفت ولی اونقدر خوشحال نبودن که یهو زنگ درو زدن
جیمین:یعنی کیه
یونگی:من باز میکنم
هانول:سلاممم یونگیییی
یونگی:هانول حالت خوبه؟
همه:هانول!
هانول:سلاممم
جونگکوک:هانول حالت خوبه چیزیت نشد ببینمت
هانول:ها
جونگکوک:فقط نگرانت شدم به عنوان یه رئیس
هانول:اها ممنون
ایزول:دختره احمق کجا بودی
هانول:جیا اشتباهی تیر زد به ستون اونجاهم ریخت ماهم فرار کردیم سمت جنگل
ایزول:تو گوشی نداری زنگ بزنی میدونی چقدر نگرانت شدیم
هانول:گوشیمو دادم بهت نگو که نیوردی الان اون زیر خاک شده
ایزول:اره
هانول:خیلی....اصلا گشنمه جیا بیا تو دیگه
یونگی:جیا اینجا چیکار میکنه
جیهوپ:چرا اوردیش اینجا
هانول:برای اینکه بفمیم نقشش چی بوده بهش نیاز داریم
جین:خب خوردی غذاتو بگو ببینیم چی فهمیدی؟
هانول:جیا....
part ¹⁰
ویو جونگکوک
پلیس اومد و همرو دور کرد که یه چهره اشنا دیدم
جونگکوک:سوهو
سوهو دوست و همکارم تو مدرسه جاسوسی بود بعد از مدرسه استعفا داد و پلیس شد خوشحالم که میبینمش
سوهو:جونگکوک دلم برات تنگ شده بود تو اینجا چیکار میکنی
جونگکوک:منم همینطور سوهو ماجراش طولانیه
سوهو:زود باش تعریف کننن
جونگکوک:(ماجرا رو تعریف کرد)
سوهو:وای یعنی دختره اینجا بود الان
جونگکوک:اره امیدوارم چیزیش نشده باشه اگه اتفاقی افتاده بود بهم بگو
سوهو :حتما
جونگکوک:ممنونم:)
برگشتم خونه پیش بقیه
جین:جونگکوک هانول چیزیش شده
جیمین:ایزول چی میگه
نامجون:الان خوبه؟
جونگکوک:نه بچه ها نمیدونم
یونگی:یعنی چی؟
جونگکوک:پیداش نکردم
ایزول:هانول(گریه)
تهیونگ:اروم باش ایزول
جونگکوک:متاسفم
خودمم خیلی نگران هانول بودم اون هم خوشگل بود هم بامزه باورم نمیشه که اینجوری شد نشسته بودم رو تخت و داشتم به اانول فکر میکردم که یهو گوشیم زنگ خورد
جونگکوک:بله
سوهو:جونگکوک هیچی نیست کسی اینجا نبوده حتما فرار کرده هم اون دختره هانول هم اون یکی جیا هیچی اینجا نیست
جونگکوک:پس کجان
سوهو:اون دیگه تو جاسوسی
جونگکوک: باشه بای ممنونم
سوهو:کاری نکردم امیدوارم پیدا بشه بای
جین:جونگکوک بیا وقت شامه
نشسته بودیم سر میز شمام که تصمیم گرفتم موضوع رو به بچه ها بگم
جونگکوک:سوهو گفت چیزی پیدا نکردن هیچکس اونجا نبوده
ایزول:یعنی زندست
جونگکوک:به احتمال زیاد اره
همه یه دلخوشی ریزی ته دلشون شکل گرفت ولی اونقدر خوشحال نبودن که یهو زنگ درو زدن
جیمین:یعنی کیه
یونگی:من باز میکنم
هانول:سلاممم یونگیییی
یونگی:هانول حالت خوبه؟
همه:هانول!
هانول:سلاممم
جونگکوک:هانول حالت خوبه چیزیت نشد ببینمت
هانول:ها
جونگکوک:فقط نگرانت شدم به عنوان یه رئیس
هانول:اها ممنون
ایزول:دختره احمق کجا بودی
هانول:جیا اشتباهی تیر زد به ستون اونجاهم ریخت ماهم فرار کردیم سمت جنگل
ایزول:تو گوشی نداری زنگ بزنی میدونی چقدر نگرانت شدیم
هانول:گوشیمو دادم بهت نگو که نیوردی الان اون زیر خاک شده
ایزول:اره
هانول:خیلی....اصلا گشنمه جیا بیا تو دیگه
یونگی:جیا اینجا چیکار میکنه
جیهوپ:چرا اوردیش اینجا
هانول:برای اینکه بفمیم نقشش چی بوده بهش نیاز داریم
جین:خب خوردی غذاتو بگو ببینیم چی فهمیدی؟
هانول:جیا....
۵.۹k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.