ب.ا.ت:ما خانوادگی تصمیم گرفتیم تو و وون یو با هم ازدواج ک
ب.ا.ت:ما خانوادگی تصمیم گرفتیم تو و وون یو با هم ازدواج کنین البته وون یو تو رو دوست داره
ات:چی؟
ب ا.ت: ا.ت تو دیگه بزرگ شدی وقته ازدواجت رسیده مین بهترین دوسته منه
ا.ت:چی.چیزه من میخوام ادامه تحصیل بدم
وون یو: من مشکلی ندارم
وایی الان چیکار کنم
م ا.ت: ا.ت تو الان دیگه وفته ازدواجت رسیده نکنه کسه دیگه ای رو دوست داری
من وون یو خوشم نمیومد مجبور بودم دست به کاری بزنم که نباید میزدم
ا.ت:ا.اره من عاشق یکیم
بابا یه لبخند زد
ب ا.ت:کی؟
به شوگا یه نگاه انداختم دست به سینه با تردید نگام میکرد
ا.ت:شوگا منو شوگا یه کاپلیم
شوگا از حالت دست به سینه در اومد دهنش باز موند
وون یو:چ.چی؟
رفتم پیش شوگا بازوشو گرفتم اروم زمزمه کردم
ا.ت:من از وون یو خوشم نمیاد مجبور بودم
شوگا:خیلی هیزی میدونم نقشه کشیدی
ا.ت:من عاشق شوگام ما توی یه دانشگاه درس میخونیم باهم اشنا هستیم
ب ا.ت:ولی شوگا برا...(میخواست بگه شوگا برادر وون یوئه)
ا.ت:اونا برادر ناتنین بعدشم ربطی نداره
م ا.ت:پس بازم وصلتمون با خونواده مینه
ب شوگا:مبارکه
م شوگا:ولی قرار شد...
شوگا:شما بهمون خبر ندادین ما زود تر از حرفای شما این تصمیمو گرفتیم
با حرف شوگا تعجب کردم
م شوگا:هر جور باشه تو هم پسر من محسوب میشی پس مبارکه*خیلی سرد
م ا.ت: اجوما شیرینی بیار بلاخره باید دهنمونو شیرین کنیم
ب شوگا:تاریخ عقد کی باشه؟
ا.ت: یکم خیلی زود تصمیم نگرفین ما تازه اومدیم تو رابطه
م ا.ت: راست میگی عجله ممکنه وضعیتو بدتر کنه
ا.ت:درسته درسته
ا.ت:ما دیگه بریم از راه اومدیم خسته ایم
ب ا.ت: برو دخترم برو خستگی تو در کن
ا.ت:ممنون
دست شوگارو گرفتمو کشوندمش بالا
تا دم در اتاقا رفتیم
دستشو از دستم کشید بیرون
شوگا:این کارت اصن درست نیست دقیقا الان منو تو شدیم...
ات:واقعا متاسفم نمیخواستم اینجوری شه
شوگا:مگه نگفتی همچین چیزی اتفاق نمیوفته
ا.ت:واقعا میگم اصلا نمی خواستم همچین چیزی بشه
شوگا:نمی خوام دیگه چیزی بشنوم
بدون اینکه چیزی بگم رفتم تو اتاقم
رفتم حموم لباسامو عوض کردم خسته بودم از هرچی حرفو بحث ازدواجه
در اتاقم زده شده شد
ا.ت:بله؟
شوگا:میتونم بیام تو؟
ا.ت:چی میخوای؟
شوگا:متاسفم فقط میخواستم بگم بهت کمک میکنم
ویو شوگا
منتظر بودم درو باز کنه اما نکرد داشتم میرفتم که درو باز کرد
ا.ت:بیا تو
شوگا:جدا؟*خنده لثه ای
رفتم داخل این اولین باری بود که میومدم تو اتاقش
شوگا:اتاقت خیلی قشنگه
ات:ممنون
شوگا:خب چه کاری باید انجام بدیم؟
ا.ت:فقط فیلم بازی کنیم
شوگا:مثلا همو بغل کنیم؟(ادای بغل کردن در میاره)
شوگا:مثلا حرفای عاشقونه بزنیم؟
شوگا: یا همو بوس کنیم؟
ا.ت: دوتای اولو مورد پسنده دوومیه چندش اوره یکم
شوگا:از نظر منم یکم چندش اوره
ا.ت:خب بیخیال .......
ات:چی؟
ب ا.ت: ا.ت تو دیگه بزرگ شدی وقته ازدواجت رسیده مین بهترین دوسته منه
ا.ت:چی.چیزه من میخوام ادامه تحصیل بدم
وون یو: من مشکلی ندارم
وایی الان چیکار کنم
م ا.ت: ا.ت تو الان دیگه وفته ازدواجت رسیده نکنه کسه دیگه ای رو دوست داری
من وون یو خوشم نمیومد مجبور بودم دست به کاری بزنم که نباید میزدم
ا.ت:ا.اره من عاشق یکیم
بابا یه لبخند زد
ب ا.ت:کی؟
به شوگا یه نگاه انداختم دست به سینه با تردید نگام میکرد
ا.ت:شوگا منو شوگا یه کاپلیم
شوگا از حالت دست به سینه در اومد دهنش باز موند
وون یو:چ.چی؟
رفتم پیش شوگا بازوشو گرفتم اروم زمزمه کردم
ا.ت:من از وون یو خوشم نمیاد مجبور بودم
شوگا:خیلی هیزی میدونم نقشه کشیدی
ا.ت:من عاشق شوگام ما توی یه دانشگاه درس میخونیم باهم اشنا هستیم
ب ا.ت:ولی شوگا برا...(میخواست بگه شوگا برادر وون یوئه)
ا.ت:اونا برادر ناتنین بعدشم ربطی نداره
م ا.ت:پس بازم وصلتمون با خونواده مینه
ب شوگا:مبارکه
م شوگا:ولی قرار شد...
شوگا:شما بهمون خبر ندادین ما زود تر از حرفای شما این تصمیمو گرفتیم
با حرف شوگا تعجب کردم
م شوگا:هر جور باشه تو هم پسر من محسوب میشی پس مبارکه*خیلی سرد
م ا.ت: اجوما شیرینی بیار بلاخره باید دهنمونو شیرین کنیم
ب شوگا:تاریخ عقد کی باشه؟
ا.ت: یکم خیلی زود تصمیم نگرفین ما تازه اومدیم تو رابطه
م ا.ت: راست میگی عجله ممکنه وضعیتو بدتر کنه
ا.ت:درسته درسته
ا.ت:ما دیگه بریم از راه اومدیم خسته ایم
ب ا.ت: برو دخترم برو خستگی تو در کن
ا.ت:ممنون
دست شوگارو گرفتمو کشوندمش بالا
تا دم در اتاقا رفتیم
دستشو از دستم کشید بیرون
شوگا:این کارت اصن درست نیست دقیقا الان منو تو شدیم...
ات:واقعا متاسفم نمیخواستم اینجوری شه
شوگا:مگه نگفتی همچین چیزی اتفاق نمیوفته
ا.ت:واقعا میگم اصلا نمی خواستم همچین چیزی بشه
شوگا:نمی خوام دیگه چیزی بشنوم
بدون اینکه چیزی بگم رفتم تو اتاقم
رفتم حموم لباسامو عوض کردم خسته بودم از هرچی حرفو بحث ازدواجه
در اتاقم زده شده شد
ا.ت:بله؟
شوگا:میتونم بیام تو؟
ا.ت:چی میخوای؟
شوگا:متاسفم فقط میخواستم بگم بهت کمک میکنم
ویو شوگا
منتظر بودم درو باز کنه اما نکرد داشتم میرفتم که درو باز کرد
ا.ت:بیا تو
شوگا:جدا؟*خنده لثه ای
رفتم داخل این اولین باری بود که میومدم تو اتاقش
شوگا:اتاقت خیلی قشنگه
ات:ممنون
شوگا:خب چه کاری باید انجام بدیم؟
ا.ت:فقط فیلم بازی کنیم
شوگا:مثلا همو بغل کنیم؟(ادای بغل کردن در میاره)
شوگا:مثلا حرفای عاشقونه بزنیم؟
شوگا: یا همو بوس کنیم؟
ا.ت: دوتای اولو مورد پسنده دوومیه چندش اوره یکم
شوگا:از نظر منم یکم چندش اوره
ا.ت:خب بیخیال .......
۲.۴k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.