شوگا:چرا؟
شوگا:چرا؟
ا.ت:ازشون خوشم نیومد گفتم که با پسرا ارتباط خوبی ندارم
شوگا:هوم
ا.ت: ولی خب میدونی تو یکم با بقیه فرق داری درونگرایی با خنده هات ادمو میکشی ولی کم میخندی
یه ریز خنده ای زد
ا.ت: بخدا راست میگم امروز اصن یه جوره دیگه رفتار میکنی همش میخندیو خوشحالی برخلاف روزای دیگه
شوگا: بعد سال ها یکیو پیدا کردم که میتونه منو تغییر بده و زندگیمو روشن کنه
ا.ت:کی؟
شوگا:تو
خجالت کشیدم
ا.ت:ممنون ولی خب این از اون حرفا بود*خنده کوتاه
شوگا: خیلی رک بود؟
ا.ت:خیلی خیلی این خوبه
قهومونو خوردیم
سوار ماشین شدیمو
راه افتادیم خونه
ا.ت:میگما بابات خیلی تعجب کرده بود وقتی مارو دید
شوگا:اونقدراهم براش مهم نیست
ا.ت:این طور فکر کنیا ولی اگه تو براش مهم نبودی نگهت نمیداشت
شوگا:منو مامان بزرگم نگه داشت تغرییا بزرگ که شدم مجبور شد قبولم منه
ا.ت: من دیگه حرف نمیزنم
شوگا:از دلداریت خوشم میاد با اینکه هرچی بگی درست در نمیاد ولی یجورایی ارومم میکنه
ا.ت:*لبخند
رسیدیم خونه
در زدم
اجوما درو باز کرد
اجوما: خوش اومدید
ا.ت:ممنون
رفتیم داخل خونه
ا.ت:بابا ما اومدیم
ب ا.ت:اومدی دخترم؟
م ا.ت:بیاین بشینین خبرای خوبی براتون دارم
ات:چی شده؟
م شوگا: یه عروسی تو راه داریم
ا.ت:چ.چی؟
گایز من دیگه نمی نویسم پارت ۱۰و اینا به ترتیب میزارم خودتون بخونید حال ندارم هی بنویسم پارت این پارت اون...
ادمینتون :یک عدد گشاد
ا.ت:ازشون خوشم نیومد گفتم که با پسرا ارتباط خوبی ندارم
شوگا:هوم
ا.ت: ولی خب میدونی تو یکم با بقیه فرق داری درونگرایی با خنده هات ادمو میکشی ولی کم میخندی
یه ریز خنده ای زد
ا.ت: بخدا راست میگم امروز اصن یه جوره دیگه رفتار میکنی همش میخندیو خوشحالی برخلاف روزای دیگه
شوگا: بعد سال ها یکیو پیدا کردم که میتونه منو تغییر بده و زندگیمو روشن کنه
ا.ت:کی؟
شوگا:تو
خجالت کشیدم
ا.ت:ممنون ولی خب این از اون حرفا بود*خنده کوتاه
شوگا: خیلی رک بود؟
ا.ت:خیلی خیلی این خوبه
قهومونو خوردیم
سوار ماشین شدیمو
راه افتادیم خونه
ا.ت:میگما بابات خیلی تعجب کرده بود وقتی مارو دید
شوگا:اونقدراهم براش مهم نیست
ا.ت:این طور فکر کنیا ولی اگه تو براش مهم نبودی نگهت نمیداشت
شوگا:منو مامان بزرگم نگه داشت تغرییا بزرگ که شدم مجبور شد قبولم منه
ا.ت: من دیگه حرف نمیزنم
شوگا:از دلداریت خوشم میاد با اینکه هرچی بگی درست در نمیاد ولی یجورایی ارومم میکنه
ا.ت:*لبخند
رسیدیم خونه
در زدم
اجوما درو باز کرد
اجوما: خوش اومدید
ا.ت:ممنون
رفتیم داخل خونه
ا.ت:بابا ما اومدیم
ب ا.ت:اومدی دخترم؟
م ا.ت:بیاین بشینین خبرای خوبی براتون دارم
ات:چی شده؟
م شوگا: یه عروسی تو راه داریم
ا.ت:چ.چی؟
گایز من دیگه نمی نویسم پارت ۱۰و اینا به ترتیب میزارم خودتون بخونید حال ندارم هی بنویسم پارت این پارت اون...
ادمینتون :یک عدد گشاد
۱.۷k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.