angel and devil
angel and devil
Part four.
خودش بود شیطان بزرگ !
لرزی به بدنم اومد
_ خوش آومدی خیلی وقت بود می خواستم بدونم که نگهبان ماه کیه ( خمار نگاه میکنه) لیوان شرابش رو تو دستش تکون میده و اونو سر میکشه و میزاره روی میز
_ میدونی چیه همیشه دلم میخواست ماه مال من باشه ( همینطور که حرف می زنه به سلینا نزدیک میشه )
_ ولی الان هم ماه و دارم هم نگهبانشو (لبخند شیطانی )
با هر قدمی که نزدیک میشد سلینا می رفت عقب
+ م. منظورتون چ. چ.یه ؟( ترس )
آخرین قدمو بر میداره که میخوره به دیوار تهیونگ اونو بین دوتا دستاش زندانی میکنه
لباشو روی لبای سلینا میزاره اونو می بوسه تهیونگ یه بوسه وحشی رو شروع میکنه دستاشو رو بدن خوش فرم دختر میکشه سلینا سعی میکنه اونو از خودش جدا کنه .
_ به چشمام نگاه کن
سلینا نگاه نمیکنه
_ گفتم به چشمام نگاه کن ( داد )
سلینا با ترس به چشمای اون شیطان نگاه میکنه اما این بار اون شیطان اون دخترو با چشماش افسون و عاشق خودش نمیکنه
اون دختر این کارو میکنه شیطان غرق چشمای زمردی یه فرشته شده بود سعی میکرد خودشو گول بزنه که اون فرشته یک شیطانه که خودش رو به شکل یک دختر زیبا درآورده ولی هاله اون دختر خیلی پاک و معصوم بود پس اون لحظه فهمید عاشق شده
ویو سلینا
میدونستم میخواد افسونم کنه ولی چاره ی دیگه هم نداشتم
به چشماش نگاه کردم چشاش چشاش منو عاشق خودش کرد کارم دست خودم نبود که...
که یکدفعه ای لباشو بوسیدم حس عجیبی داشتم حس عشق پس به قلبم اجازه دادم تغیان کنه.
لبامو بوسید پس منم همراهیش کردم و....
«کامنت هارو بخون مهم »
continues.........
Part four.
خودش بود شیطان بزرگ !
لرزی به بدنم اومد
_ خوش آومدی خیلی وقت بود می خواستم بدونم که نگهبان ماه کیه ( خمار نگاه میکنه) لیوان شرابش رو تو دستش تکون میده و اونو سر میکشه و میزاره روی میز
_ میدونی چیه همیشه دلم میخواست ماه مال من باشه ( همینطور که حرف می زنه به سلینا نزدیک میشه )
_ ولی الان هم ماه و دارم هم نگهبانشو (لبخند شیطانی )
با هر قدمی که نزدیک میشد سلینا می رفت عقب
+ م. منظورتون چ. چ.یه ؟( ترس )
آخرین قدمو بر میداره که میخوره به دیوار تهیونگ اونو بین دوتا دستاش زندانی میکنه
لباشو روی لبای سلینا میزاره اونو می بوسه تهیونگ یه بوسه وحشی رو شروع میکنه دستاشو رو بدن خوش فرم دختر میکشه سلینا سعی میکنه اونو از خودش جدا کنه .
_ به چشمام نگاه کن
سلینا نگاه نمیکنه
_ گفتم به چشمام نگاه کن ( داد )
سلینا با ترس به چشمای اون شیطان نگاه میکنه اما این بار اون شیطان اون دخترو با چشماش افسون و عاشق خودش نمیکنه
اون دختر این کارو میکنه شیطان غرق چشمای زمردی یه فرشته شده بود سعی میکرد خودشو گول بزنه که اون فرشته یک شیطانه که خودش رو به شکل یک دختر زیبا درآورده ولی هاله اون دختر خیلی پاک و معصوم بود پس اون لحظه فهمید عاشق شده
ویو سلینا
میدونستم میخواد افسونم کنه ولی چاره ی دیگه هم نداشتم
به چشماش نگاه کردم چشاش چشاش منو عاشق خودش کرد کارم دست خودم نبود که...
که یکدفعه ای لباشو بوسیدم حس عجیبی داشتم حس عشق پس به قلبم اجازه دادم تغیان کنه.
لبامو بوسید پس منم همراهیش کردم و....
«کامنت هارو بخون مهم »
continues.........
۲.۶k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.