اسم رمان:عشق ممنوعه
اسم رمان:عشق ممنوعه
خب خب خب اینم پارت جدیددد♡♡♡♡
پارت ۵۴
گفت:مح دارم میرم حموم ، اوکی گفتم و رفت یکم بعد صداش اومد که میگفت آوا حوله منو بیار حوله شو برداشتم جلو در حموم بدون اینکه نگاه کنم حوله رو سمتش گرفتم که دستمو گرفت و کشید توحموم از چهارچوب گرفتم ک نزارم خندید و هی سعی میکرد هر جوری شده منو بکشونه داخل حموم که موفق هم شد زورم بهش نرسید کشید منو تو و خندید خندیدم گفتم:اینکاره چیه دیوونه ،گفت:هوم دیوونه ام ولی فقط واسه تو دوش از بالا داشت رو دوتامون آب میریخت لبا*ش خیس بود که یهو لبا*شو رو لبام گذاشت و مک زد واب داشت قطره قطره روی بازوهای بزرگ و مردونه دستای خفنی ک تتو زده بودش شکم شیش تیکه ش میریخت بدنش واقعا س*ک*س*ی بود همین جوری ک لب میگرفت میخاست لباسمو دربیاره ولی نزاشتم گفت:چرا نمیزاری ،گفتم:آماده گی شو ندارم همین الان س*ک*س داشتیم ،پوزخند زد گفت:یعنی بهم دست نزن عب نداره نمیزنم،و رفت اون سمت حموم توی وان خوابید عه لعنتی نمیخواستم اینجوری بشه ی فکری زد سرم از حموم رفتم بیرون ی ش*ور*ت و س*وتی*ن قرمزبرداشتم پوشیدم موهامو دورم ریختم و بعد رفتم توی حموم عصبی دراز کشیدم بود دستش رو روی صورتش گذاشته بود بد نبود عشوه بیام بس شامپو رو گرفتم و انداختم زمین متوجه شدم داره نگاهم میکنه با عشوه ی زیاد باس*ن*مو تکون دادم و خم شدم شامپو رو برداشتم معلوم بود هنوز عصبی ولی تحریک شده بود دیدم اینکارا تاثیری نداره رفتم تو وان ی پامو سمت راستش گذاشتم ی پامم سمت چپش همون جوری خم شدم روش و گردنشو لیس زدم میدونستم الا هش*ری شده ادای منو دراوردگفت:الان آماده گی شو ندارم همین الان س*ک*س داشتیم ،خواستم از روش پاشم ک دستشو گذاشت کمرم گفت:اوم نیومده داری میری ،بعد دستشو برداشت چش غره رفت گفت:زود تر بری بهترع گفتم:ببخشید خب الا ب جاش میخام ،وبعد گردنشو لیس زدم لبمو نز دیک لبش کردم ک یهو....
خب خب خب اینم پارت جدیددد♡♡♡♡
پارت ۵۴
گفت:مح دارم میرم حموم ، اوکی گفتم و رفت یکم بعد صداش اومد که میگفت آوا حوله منو بیار حوله شو برداشتم جلو در حموم بدون اینکه نگاه کنم حوله رو سمتش گرفتم که دستمو گرفت و کشید توحموم از چهارچوب گرفتم ک نزارم خندید و هی سعی میکرد هر جوری شده منو بکشونه داخل حموم که موفق هم شد زورم بهش نرسید کشید منو تو و خندید خندیدم گفتم:اینکاره چیه دیوونه ،گفت:هوم دیوونه ام ولی فقط واسه تو دوش از بالا داشت رو دوتامون آب میریخت لبا*ش خیس بود که یهو لبا*شو رو لبام گذاشت و مک زد واب داشت قطره قطره روی بازوهای بزرگ و مردونه دستای خفنی ک تتو زده بودش شکم شیش تیکه ش میریخت بدنش واقعا س*ک*س*ی بود همین جوری ک لب میگرفت میخاست لباسمو دربیاره ولی نزاشتم گفت:چرا نمیزاری ،گفتم:آماده گی شو ندارم همین الان س*ک*س داشتیم ،پوزخند زد گفت:یعنی بهم دست نزن عب نداره نمیزنم،و رفت اون سمت حموم توی وان خوابید عه لعنتی نمیخواستم اینجوری بشه ی فکری زد سرم از حموم رفتم بیرون ی ش*ور*ت و س*وتی*ن قرمزبرداشتم پوشیدم موهامو دورم ریختم و بعد رفتم توی حموم عصبی دراز کشیدم بود دستش رو روی صورتش گذاشته بود بد نبود عشوه بیام بس شامپو رو گرفتم و انداختم زمین متوجه شدم داره نگاهم میکنه با عشوه ی زیاد باس*ن*مو تکون دادم و خم شدم شامپو رو برداشتم معلوم بود هنوز عصبی ولی تحریک شده بود دیدم اینکارا تاثیری نداره رفتم تو وان ی پامو سمت راستش گذاشتم ی پامم سمت چپش همون جوری خم شدم روش و گردنشو لیس زدم میدونستم الا هش*ری شده ادای منو دراوردگفت:الان آماده گی شو ندارم همین الان س*ک*س داشتیم ،خواستم از روش پاشم ک دستشو گذاشت کمرم گفت:اوم نیومده داری میری ،بعد دستشو برداشت چش غره رفت گفت:زود تر بری بهترع گفتم:ببخشید خب الا ب جاش میخام ،وبعد گردنشو لیس زدم لبمو نز دیک لبش کردم ک یهو....
۷.۰k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.