اسم رمان:عشق ممنوعه
اسم رمان:عشق ممنوعه
اوه اوه اوه💦 پارت دارکمونه#@#
عشقام امروز به جای سه تا پارت پنج تا پارت براتون گذاشتم#٪#
پارت۵۳
رو تخت خودش منو گذاشت و بعد خودش هم خوابید پتو رو رومون کشید بغلم کرد وای که چقدر دلم واسه بغل این من تنگ شده بود سرمو رو بازوش گذاشتم باپاهاش پاهامو قفل کرد دم گوشم باصدای بمش پچ زد:بار آخرت باشه که از دست شوهرت فرار میکنی ،آب دهنمو قورت دادم واقعا داشتم تحریک میشدم نفسای داغش به گردنم میخورد اوف این چه وضعشه آخه داشتم داغ میشدم که با این کارش داغ تر شدم گردنمو لی*س زد هوف حواسم نبود که یه ا*ه از دهنم خارج شد بدجور تحریک شده بودم اونم حالش مثل من بود که یهو روم خی*مه زد و لبا*شو رو لبم گذاشت باهاش همراهی کردم آروم لباس*مو درآورد سی*نه مو فشار داد و من ا*ه غلی*ظی گفتم که باعث شده بود جِری تر بشه گفتم:خواهش میکنم نمیخام باهات را*بطه داشته باشم ،همون طور که دکمه ی لباسشو باز میکردگفت:میفهمی چیمیگی تو پنج سال باهام خوابیدی و رابطه داشتی بعد الان نمیخای هه ،به کارش ادامه داد سی*نه مو تو ده*نش گذاشت و خورد و بعد شل***مو درآورد و لای پاهامو لی*س زد ا*ه میکشیدم و کی**وکرد توکو*م ا*هی کشیدم که با حرفاش داشت منو به او*ج میرسوند دم گوشم پچ میزد:اوففف همیشه دا*غی یا میگفت جوجه س*سی منی یا بدن*تو ا*ه کشیدنت تح*ری*کم میکنه ،که به او*ج رسی*د*یم دراز کشید گفت:بیا اینجا ببینم ،ورفتم تو بغلش دراز کشیدم موهامو نوازش کرد و بعد به خواب رفتم.......
اوه اوه اوه💦 پارت دارکمونه#@#
عشقام امروز به جای سه تا پارت پنج تا پارت براتون گذاشتم#٪#
پارت۵۳
رو تخت خودش منو گذاشت و بعد خودش هم خوابید پتو رو رومون کشید بغلم کرد وای که چقدر دلم واسه بغل این من تنگ شده بود سرمو رو بازوش گذاشتم باپاهاش پاهامو قفل کرد دم گوشم باصدای بمش پچ زد:بار آخرت باشه که از دست شوهرت فرار میکنی ،آب دهنمو قورت دادم واقعا داشتم تحریک میشدم نفسای داغش به گردنم میخورد اوف این چه وضعشه آخه داشتم داغ میشدم که با این کارش داغ تر شدم گردنمو لی*س زد هوف حواسم نبود که یه ا*ه از دهنم خارج شد بدجور تحریک شده بودم اونم حالش مثل من بود که یهو روم خی*مه زد و لبا*شو رو لبم گذاشت باهاش همراهی کردم آروم لباس*مو درآورد سی*نه مو فشار داد و من ا*ه غلی*ظی گفتم که باعث شده بود جِری تر بشه گفتم:خواهش میکنم نمیخام باهات را*بطه داشته باشم ،همون طور که دکمه ی لباسشو باز میکردگفت:میفهمی چیمیگی تو پنج سال باهام خوابیدی و رابطه داشتی بعد الان نمیخای هه ،به کارش ادامه داد سی*نه مو تو ده*نش گذاشت و خورد و بعد شل***مو درآورد و لای پاهامو لی*س زد ا*ه میکشیدم و کی**وکرد توکو*م ا*هی کشیدم که با حرفاش داشت منو به او*ج میرسوند دم گوشم پچ میزد:اوففف همیشه دا*غی یا میگفت جوجه س*سی منی یا بدن*تو ا*ه کشیدنت تح*ری*کم میکنه ،که به او*ج رسی*د*یم دراز کشید گفت:بیا اینجا ببینم ،ورفتم تو بغلش دراز کشیدم موهامو نوازش کرد و بعد به خواب رفتم.......
۲.۰k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.