ترسناک ترین مافیا part 4 توجه این پارت اسمات داره اگه دوست ندارید نخونید ولی گزارش ندید چون من کلی وقت گذاشتم اینو نوشتم
part 4
ج/ک
ا/ت رو محکم پرت کرد رو تخت در و محکم بست انقدر عصبانی بود که چشماش قرمز شده بود ولی ناگهان یک لبخند کنایه امیز زدو
گفت فکر کردی میتونی از دست من فرار کنی دختره هرزه توی بدبخت بیشتر نیستی تا خر عمرت هر جا که بری میام پیدات میکنم و اذییت میکنم
همممم حالا که حرف از اذیت شد باید تنبیه بشی تا دیگه ازاین فکرا به سرت نزنه انچنان بلایی سرت میارم که نتونی ازجات بلند شی
بعدش یک پوزخند دیگه زد و کم کم داشت به ا/ت که روی تخت بود نزدیک میشد و دکمه های لباسشو تک تک و اروم اروم داشت باز می کرد
ا/ت داشت از ترس سکته می کرد اخه شنیده بود ج/ک ادم ترسناک و خیلی خشنی
و ا/ت توی اون لحظه هی داشت سعی می کرد که خودش و یه جوری دور کنه و هی به عقب می رفت التماس ج/ک میکرد میگفت ببخشید
ج/ک
فعلا نفست و هدر نده بعدا بهش نیاز پیدا میکنی
یک دفعه ج/ک اومد روی تخت با یک دستش دستای ا/ت رو گرفت و بعد لباساشو پاره کرد و محم لباشو به لبای ا/ت چسبوند و بعدش لباسای خودشو در اورد
چون ج/ک از ا/ت خیلی درشت تر بود نمیتونست جلوی اونو بگیره
ج/ک
گردنو لباشو مدام می**مک**ید
ج/ک سرشو پایین تر اورد س**ی*نه ا/ت رو م*ک میزد با دستاش اونا رو فشار میداد
روی گردن و بدنش پر کبودی شده بود
ا/ت چشماش و بسته بود
ج/ک
از روی حرکات ا/ت فهمیده بود که انگار اون با **کره است
و پاهای ا/ت رو از هم باز کرد و اون ***** وارد ا/ت کردو ا/ت خیلی بلند جیغ کشید ج/ک شروع کرد به ضربه و روی تخت
حسابی خونی شده بود
و تا ا/ت میخواست بلند تر جیغ بزنه اون جلوی دهنش و گرفت و به کارش ادمه داد و ا/ت همینجوری درد میکشید که
ج/ک کارش تموم شد
از روی ا/ت بلند شدو گفت
.........
فعلا تا همینجا نوشتم
شرطا
هر موقع فالورام 25 تا شد
10تا لایک خورد پارت بعد و میزارم
پارت بعدم اگه بازم اسمات خواستید برام بنویسید
ج/ک
ا/ت رو محکم پرت کرد رو تخت در و محکم بست انقدر عصبانی بود که چشماش قرمز شده بود ولی ناگهان یک لبخند کنایه امیز زدو
گفت فکر کردی میتونی از دست من فرار کنی دختره هرزه توی بدبخت بیشتر نیستی تا خر عمرت هر جا که بری میام پیدات میکنم و اذییت میکنم
همممم حالا که حرف از اذیت شد باید تنبیه بشی تا دیگه ازاین فکرا به سرت نزنه انچنان بلایی سرت میارم که نتونی ازجات بلند شی
بعدش یک پوزخند دیگه زد و کم کم داشت به ا/ت که روی تخت بود نزدیک میشد و دکمه های لباسشو تک تک و اروم اروم داشت باز می کرد
ا/ت داشت از ترس سکته می کرد اخه شنیده بود ج/ک ادم ترسناک و خیلی خشنی
و ا/ت توی اون لحظه هی داشت سعی می کرد که خودش و یه جوری دور کنه و هی به عقب می رفت التماس ج/ک میکرد میگفت ببخشید
ج/ک
فعلا نفست و هدر نده بعدا بهش نیاز پیدا میکنی
یک دفعه ج/ک اومد روی تخت با یک دستش دستای ا/ت رو گرفت و بعد لباساشو پاره کرد و محم لباشو به لبای ا/ت چسبوند و بعدش لباسای خودشو در اورد
چون ج/ک از ا/ت خیلی درشت تر بود نمیتونست جلوی اونو بگیره
ج/ک
گردنو لباشو مدام می**مک**ید
ج/ک سرشو پایین تر اورد س**ی*نه ا/ت رو م*ک میزد با دستاش اونا رو فشار میداد
روی گردن و بدنش پر کبودی شده بود
ا/ت چشماش و بسته بود
ج/ک
از روی حرکات ا/ت فهمیده بود که انگار اون با **کره است
و پاهای ا/ت رو از هم باز کرد و اون ***** وارد ا/ت کردو ا/ت خیلی بلند جیغ کشید ج/ک شروع کرد به ضربه و روی تخت
حسابی خونی شده بود
و تا ا/ت میخواست بلند تر جیغ بزنه اون جلوی دهنش و گرفت و به کارش ادمه داد و ا/ت همینجوری درد میکشید که
ج/ک کارش تموم شد
از روی ا/ت بلند شدو گفت
.........
فعلا تا همینجا نوشتم
شرطا
هر موقع فالورام 25 تا شد
10تا لایک خورد پارت بعد و میزارم
پارت بعدم اگه بازم اسمات خواستید برام بنویسید
۲۰.۸k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.