فیک عشق بعد از ازدواج پارت ۷
همونجوری با تیشرت و شلوارکش رفت سمت چایارون گوششو گرفت(اصلا تنبیه، تنبیهه ایرانی😂)
و بردش سمت در گوششو پیچوند و هلش داد بیرون و گفت: دختره بی عرضه دروغگو
۱ ساعت بعد ویو ته
برم به لیا یک سر بزنم
فلش بک به وقتی تهیونگ لیا رو پیاده کرد
با ناراحتی از ماشینش پیاده شدم
و درو محکم بستم معلوم بود ناراحت شده ولی به من چه پسره ی ساده(هوشششش درست حرف بزن)
رفتم خونه
پسره فکر کرده دوستش دارم خوشحالم که مثل عروسک به حرفام گوش میکنه و برام لباس میخره تا با عشقم یعنی ریوجین برم چین
بلند گفتم عشقممممم
ریوجین جواب داد: جونممم چه خبر اون پسره اسکلو تیغ زدی؟(اقای ریوجین حد خودتو بدونننن)
گفتم نظرت چیه امشب زی رت باشم؟
ریوجین هم قبول کرد و رفتیم سمت اتاق
وسطاش بودیم که گفتم: یادم رفت درو ببندم
ریوجین گفت: مهم نیست
و به کارمون ادامه دادیم
ویو ته
رفتم سمت خونشون کیلید در ورودی رو داشتم
رفتم توی حیاط که به در خونه رسیدم در خونه باز بود با شکاکی رفتم تو و دیدم صدای جیغ لیا از یکی اتاقا بلند شد
بدو بدو رفتم سمت اتاق و درو باز کردم با صحنه ای که دیدم گل توی دستم افتاد
ویو لیا
داشت منو...
که یهو در باز شد و ته اومد تو گلی مثل اینکه برای من گرفته بود از دستش افتاد گفت: ته صبر کن توضیح بدم
ویو ته
رفتم جلو و ۲ مشت محکم به لیا زدم
رفتم خونه. باورم نمیشد لیا بهم خیانت کرد
و بردش سمت در گوششو پیچوند و هلش داد بیرون و گفت: دختره بی عرضه دروغگو
۱ ساعت بعد ویو ته
برم به لیا یک سر بزنم
فلش بک به وقتی تهیونگ لیا رو پیاده کرد
با ناراحتی از ماشینش پیاده شدم
و درو محکم بستم معلوم بود ناراحت شده ولی به من چه پسره ی ساده(هوشششش درست حرف بزن)
رفتم خونه
پسره فکر کرده دوستش دارم خوشحالم که مثل عروسک به حرفام گوش میکنه و برام لباس میخره تا با عشقم یعنی ریوجین برم چین
بلند گفتم عشقممممم
ریوجین جواب داد: جونممم چه خبر اون پسره اسکلو تیغ زدی؟(اقای ریوجین حد خودتو بدونننن)
گفتم نظرت چیه امشب زی رت باشم؟
ریوجین هم قبول کرد و رفتیم سمت اتاق
وسطاش بودیم که گفتم: یادم رفت درو ببندم
ریوجین گفت: مهم نیست
و به کارمون ادامه دادیم
ویو ته
رفتم سمت خونشون کیلید در ورودی رو داشتم
رفتم توی حیاط که به در خونه رسیدم در خونه باز بود با شکاکی رفتم تو و دیدم صدای جیغ لیا از یکی اتاقا بلند شد
بدو بدو رفتم سمت اتاق و درو باز کردم با صحنه ای که دیدم گل توی دستم افتاد
ویو لیا
داشت منو...
که یهو در باز شد و ته اومد تو گلی مثل اینکه برای من گرفته بود از دستش افتاد گفت: ته صبر کن توضیح بدم
ویو ته
رفتم جلو و ۲ مشت محکم به لیا زدم
رفتم خونه. باورم نمیشد لیا بهم خیانت کرد
۳.۰k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.