تکپارتی درخاستی
#تکپارتی_درخاستی
ویو ا/ت:
آهههههه را تموم نمیشه خسته شدم بسه دیگه خدااااا حیف نمیتونم به جونگ کوک بگم بسه میزنه امشب لت و پارم میکنه اَههه..
(جونگ کوک:_ا/ت:+)
_ا/ت
+....(فکر)
_ا/تتتتت(داد)
+عا.. بل... بله(دست پاچه)
_چیه؟ کجایی؟
+هیچ هیچ استرس امتحان ریاضی فردا رو داشتم
_(رفت بغلش کرد) هیچ نگران نباش تو چند روزه داری میخونی مطمئن باش ۲۰ میگیری
+میگم جونگ کوک
_جونم؟
+میگم... بسه ۵ ساعته داریم ریاضی میخونیم.. خسته شدم
_(اخم) نه نمیشه تازه ساعت ۶ عه یکم دیگه مرور میکنیم بعد
+جونگ کوکککک(کیوت) تروخدا خستم
_(یکم فکر میکنه) اگه فردا امتحان شدی ۱۹/۷۵ من میدونم و تو باشع
+باشه
_پاشو وسایلتو جمع کن من میرم شام درست میکنم
+واییی مرسیی(میپره بغلش)
_ا/ت... ا/ت دارم خفه میشم آروم(خنده)
+عه ببخشید(خنده)
_(خنده) زود بیا
جونگ کوک رفت پایین منم پاشدم وسایلو جمع کردم و خودم رو مرتب کردم و رفتم پایین دیدم جونگ کوک میزو آماده کرده داره غذارو میاره
_ا/ت خانم بفرمایید بشینید سفارشتون آمادست(ادای گارسون رو در آورد)
+(خنده) چشم مستر جئون
نشستیم و غذامونو خوردیم که یهو جونگ کوک گفت
_ظرفای امشب دست شمارو می بوسند
+چشم(پوکر)
سفره رو جمع کردیم و رفتم آشپز خونه و دستکش هارو دستم کردم و شروع کردم به شستن ظرفا بعد تموم شدن ظرفا آشپزخونه رو مرتب کردم رفتم پیش جونگ کوک خواستم بشینم گفت
_خانم مسواک یادتون نره
+جونگ کوک وایسا یکم بشینم بعد
_اول مسواک بعد پوشیدن لباس و بعد رفتن به اتاق و بعد هم گوشی تا ساعت ۱۰
+باشه عین مامانا شدی اَههه(رفت)
ادمین:
ا/ت رفت دسشویی و کارای لازم رو انجام داد و اومد بیرون و لباس خوابشو پوشید و رفت روی تختش و گوشیشو روشن کرد و مرحله ی گشت و گذار در گوشی را شروع کرد
جونگ کوک هم مسواک زد و لباس خوابشو پوشید و رفت پیش ا/ت دراز کشید و گوشی ا/ت رو دزدید
+هی داری چیکار میکنی پسش بده
_نخیر(خاموش کردن گوشی و کنار گذاشتن آن) کارت دارم
+بسم الله(زیر لب) خب بفرما...
جونگ کوک نذاشت که حرف ا/ت تموم بشه و زود بوسش کرد ا/ت هم انگار بدش نمی یومد و همکاریش میکرد و بعد پنج مین از هم جدا شدن
_حالا بیا بغلم و بخواب
+(خنده) شب بخیر
_شب بخیر
ویو ا/ت:
آهههههه را تموم نمیشه خسته شدم بسه دیگه خدااااا حیف نمیتونم به جونگ کوک بگم بسه میزنه امشب لت و پارم میکنه اَههه..
(جونگ کوک:_ا/ت:+)
_ا/ت
+....(فکر)
_ا/تتتتت(داد)
+عا.. بل... بله(دست پاچه)
_چیه؟ کجایی؟
+هیچ هیچ استرس امتحان ریاضی فردا رو داشتم
_(رفت بغلش کرد) هیچ نگران نباش تو چند روزه داری میخونی مطمئن باش ۲۰ میگیری
+میگم جونگ کوک
_جونم؟
+میگم... بسه ۵ ساعته داریم ریاضی میخونیم.. خسته شدم
_(اخم) نه نمیشه تازه ساعت ۶ عه یکم دیگه مرور میکنیم بعد
+جونگ کوکککک(کیوت) تروخدا خستم
_(یکم فکر میکنه) اگه فردا امتحان شدی ۱۹/۷۵ من میدونم و تو باشع
+باشه
_پاشو وسایلتو جمع کن من میرم شام درست میکنم
+واییی مرسیی(میپره بغلش)
_ا/ت... ا/ت دارم خفه میشم آروم(خنده)
+عه ببخشید(خنده)
_(خنده) زود بیا
جونگ کوک رفت پایین منم پاشدم وسایلو جمع کردم و خودم رو مرتب کردم و رفتم پایین دیدم جونگ کوک میزو آماده کرده داره غذارو میاره
_ا/ت خانم بفرمایید بشینید سفارشتون آمادست(ادای گارسون رو در آورد)
+(خنده) چشم مستر جئون
نشستیم و غذامونو خوردیم که یهو جونگ کوک گفت
_ظرفای امشب دست شمارو می بوسند
+چشم(پوکر)
سفره رو جمع کردیم و رفتم آشپز خونه و دستکش هارو دستم کردم و شروع کردم به شستن ظرفا بعد تموم شدن ظرفا آشپزخونه رو مرتب کردم رفتم پیش جونگ کوک خواستم بشینم گفت
_خانم مسواک یادتون نره
+جونگ کوک وایسا یکم بشینم بعد
_اول مسواک بعد پوشیدن لباس و بعد رفتن به اتاق و بعد هم گوشی تا ساعت ۱۰
+باشه عین مامانا شدی اَههه(رفت)
ادمین:
ا/ت رفت دسشویی و کارای لازم رو انجام داد و اومد بیرون و لباس خوابشو پوشید و رفت روی تختش و گوشیشو روشن کرد و مرحله ی گشت و گذار در گوشی را شروع کرد
جونگ کوک هم مسواک زد و لباس خوابشو پوشید و رفت پیش ا/ت دراز کشید و گوشی ا/ت رو دزدید
+هی داری چیکار میکنی پسش بده
_نخیر(خاموش کردن گوشی و کنار گذاشتن آن) کارت دارم
+بسم الله(زیر لب) خب بفرما...
جونگ کوک نذاشت که حرف ا/ت تموم بشه و زود بوسش کرد ا/ت هم انگار بدش نمی یومد و همکاریش میکرد و بعد پنج مین از هم جدا شدن
_حالا بیا بغلم و بخواب
+(خنده) شب بخیر
_شب بخیر
۷.۴k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.