ستآࢪة ی مں٭
ستآࢪةی مں٭
Mყ Sƚαɾ٭
پآࢪت:𝟽
*اوما آپا شیکال دالین میتونین؟
_ه..هیچی دخترم برو بخواب
*اوما چلا داله گلیه میتونه؟
*نالاحتش کلدیییییی؟
+تقصیر بابات نیست عررر
"کوک"
یه سوتی ای داده بودم که دیگه نمیشد جمعش کرد:/
قراره از هر طرف پاره شم
«چند ساعت بعد»
+چاگیااا من لواشک میخواممم
_صبح یکشنبه من لواشک از ک*ون کی بکشم بیرون
+خب یکشنبهاس دیگههه بازن
_یکشنبه تعطیله بدبخت
+خببب فرداچند شنبس؟
_دوشنبه:/
+پس دیروز بریم برام بخر^^
_باباااا تو پر**یودی چرا مستی
+نمیدونم
"هانا"
هوا تاریک شده بود،من داشتم فیلم میدیدم،بچه ها خواب بودن و کوک رفته بود خوراکی بخره
من وقتی پِر میشم خیلی رفتارم ترسناک میشه و کوک کاملا در برابرم ناتوانه..هرکاری بگم میکنه:]]]]
منِ گاو عین سگ از فیلم ترسناک میترسم ولی ازونجایی که مریضم داشتم فیلم "scream6"(جیغ شیش) رو میدیدم، یه پتو هم پیچیده بودم دور خودم و گریه میکردم
همون موقع زنگ در خورد
همونجوری گریون رفتم درو باز کردم
جونگکوک و تهیونگ بودن
ته کرکاش ریخته بود و کوک داشت منفجر میشد
+سلام...
و برگشتم تو اتاق
" این چرا اینجوری بود؟ "
"کوک"
سر راهم به برگشت به خونـه تهیونگ رو دیدم و با خودم اوردمش خونه
هانا اومد درو باز کرد و بعد از سلام کردن رفت تو اتاق
منو هیونگ هم پشت سرش رفتیم تو اتاق و جفتمون کرکامون ریخت
_با فیلم ترسناک داری گریه میکنی؟
+دلم براش میسوزهههه عرررررر
Mყ Sƚαɾ٭
پآࢪت:𝟽
*اوما آپا شیکال دالین میتونین؟
_ه..هیچی دخترم برو بخواب
*اوما چلا داله گلیه میتونه؟
*نالاحتش کلدیییییی؟
+تقصیر بابات نیست عررر
"کوک"
یه سوتی ای داده بودم که دیگه نمیشد جمعش کرد:/
قراره از هر طرف پاره شم
«چند ساعت بعد»
+چاگیااا من لواشک میخواممم
_صبح یکشنبه من لواشک از ک*ون کی بکشم بیرون
+خب یکشنبهاس دیگههه بازن
_یکشنبه تعطیله بدبخت
+خببب فرداچند شنبس؟
_دوشنبه:/
+پس دیروز بریم برام بخر^^
_باباااا تو پر**یودی چرا مستی
+نمیدونم
"هانا"
هوا تاریک شده بود،من داشتم فیلم میدیدم،بچه ها خواب بودن و کوک رفته بود خوراکی بخره
من وقتی پِر میشم خیلی رفتارم ترسناک میشه و کوک کاملا در برابرم ناتوانه..هرکاری بگم میکنه:]]]]
منِ گاو عین سگ از فیلم ترسناک میترسم ولی ازونجایی که مریضم داشتم فیلم "scream6"(جیغ شیش) رو میدیدم، یه پتو هم پیچیده بودم دور خودم و گریه میکردم
همون موقع زنگ در خورد
همونجوری گریون رفتم درو باز کردم
جونگکوک و تهیونگ بودن
ته کرکاش ریخته بود و کوک داشت منفجر میشد
+سلام...
و برگشتم تو اتاق
" این چرا اینجوری بود؟ "
"کوک"
سر راهم به برگشت به خونـه تهیونگ رو دیدم و با خودم اوردمش خونه
هانا اومد درو باز کرد و بعد از سلام کردن رفت تو اتاق
منو هیونگ هم پشت سرش رفتیم تو اتاق و جفتمون کرکامون ریخت
_با فیلم ترسناک داری گریه میکنی؟
+دلم براش میسوزهههه عرررررر
۳.۳k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.