پارت ۵
رفتم بیرون بهم مرخصی داد تا فردا به خاله جمیله(اسم پیدا نکردم) زنگ زدم آخه اون مراقب بچه ها بود
( مکالمه)
جمره: سلام خاله الان میام خونت باشه
جمیله: نه بچه ها گشنشون نیست( نکته: خونه ی جمیله فقط دوتا خونه با شرکت فاصله داشت و جمره برای شیر دادن به بچه ها اونجا میرفت)(ادمین بعد نوشتن نکته😵💫)
جمره: نه برای سفر کاری میرم بچه ها هم میبرم
جمیله: باشه ( اهنی اوهونی یه چیزی همین)
( پایان مکالمه)
بچه هارو گرفتم و رفتم خونه گذاشتمشون روی تخت چون خواب بودن بعد وسایل ها رو جمع کردم که بیدار شدن( زمان زیادی گذشته ها که بیدار شدن) گریه کردن بهشون شیر دادم(آره همونجوری) دیگه نخوابیدم باهاشون بازی کردم واقعا شبیه اون بودن(من از این مامانا میخوام)
ادامه دارد.....( بوس)
( مکالمه)
جمره: سلام خاله الان میام خونت باشه
جمیله: نه بچه ها گشنشون نیست( نکته: خونه ی جمیله فقط دوتا خونه با شرکت فاصله داشت و جمره برای شیر دادن به بچه ها اونجا میرفت)(ادمین بعد نوشتن نکته😵💫)
جمره: نه برای سفر کاری میرم بچه ها هم میبرم
جمیله: باشه ( اهنی اوهونی یه چیزی همین)
( پایان مکالمه)
بچه هارو گرفتم و رفتم خونه گذاشتمشون روی تخت چون خواب بودن بعد وسایل ها رو جمع کردم که بیدار شدن( زمان زیادی گذشته ها که بیدار شدن) گریه کردن بهشون شیر دادم(آره همونجوری) دیگه نخوابیدم باهاشون بازی کردم واقعا شبیه اون بودن(من از این مامانا میخوام)
ادامه دارد.....( بوس)
۲.۱k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.