ققنوس سرخ
part ⁹
با همون گریه بلند داد زدم
ات : به من نگووو کوچولوو
الان داشتم سعی میکردم جدی باشم و میدونم بشاز حد کیوت شده بودم و این باعث خنده هر دوشون شده بود
خودمو جمع کردم و بلند شدم و اشکامو پاک کردم
ات : دیگه بامن شوخی و از این کارا نکنین من برعکس شما کار دارم و با اجازتون از مسخره بازیاتون و سربه سر خدمت کارا گذاشتنتون تموم شد من باید به کارام برسم
تهیونگ : بله بانو دیگه باهات شوخی نمیکنیم ولی اگه بزاری واسه جبران ماهم کمکت کنیم
ات : نیاز نیست
جیمین : داری لباس میشوری آخ جون کف بازی (خنده)
جیمین به سمت لباسام رفت که الان پر کف بودن یکمی کف برداشت توی دستاش و لبخند زد با کمک جیمین و تهیونگ لباسامو شستیم
راوی ویو
پسرک داستان ما از بالکن اتاقش به این منظره نگاه میکرد دروغ چرا کمی حسودی کرد چون دختر مورد علاقش داشت با دوستاش وقت میگذروند
انگار پسر قصه ما از همون اول به دختر دل بسته بود
ویو ات
بعد از شستن لباسا تهیونگ و جیمین روی چمنا دراز کشیدن من لباسارو روی بند آویزون کردم و کمی از اونا فاصله گرفتم و به آسمون نگاه کردم هوا واقعا خوب بود
تهیونگ : ات تو واقعا خوش سلیقه ای
همون طور که پشتم بهشون بود بود اوهومی گفتم
جیمین : هروقت دوست دختر دار شدم با تو میرم براش کادو بخرم ( خنده )
تهیونگ : بنظرم رنگ قرمزش خیلی قشنگه
جیمین : اوهوم
برگشتم که ببینم دارن راجب چی حرف میزنن که دیدم ست شرت و سوتین قرمزمو برداشتن قرمز شدم داد زدمو رفتم طرفشون
ات : یاااا بزارینشون سر جاش شما حیا نداریننننن
داشتم از خجالت آب میشدم اونوقت اینا فقط میخندن سمت تهیونگ رفتم تا سوتینمو ازش بگیرم و اونم اذیتم میکرد که جیمین داد زد
جیمین : تهیونگا نگا مشکیشم داره
تهیونگ سوتینمو داد دستمو سمت جیمین رفت و متفکرانه به سوتین مشکیم نگا میکرد دیگه واقعا داغ کرده بودم بیشعورا
ات : یاااا بیاین اینطرف خیلی بی حیایین
تهیونگ: ات سایز این 85 هس ؟
چی کثافت سرشو روتنش نمیذارم
ات : بیشعور آخه به توچه
گذاشتم دنبالش و شلنگ آب رو برداشتم و خیسش کردم یکم دلم خنک شد
داشتم بهش میخندیدم که یهو یکی شلنگو از دستم کشید و خیسم کرد جیمین بود برگشتم طرفش حرصم گرفته بود
ات : یااا مگه از جونت سیر شدی
تهیونگ : ات خانم در افتادن با ما تاوان داره
ات : که اینطور
فالو ♡
با همون گریه بلند داد زدم
ات : به من نگووو کوچولوو
الان داشتم سعی میکردم جدی باشم و میدونم بشاز حد کیوت شده بودم و این باعث خنده هر دوشون شده بود
خودمو جمع کردم و بلند شدم و اشکامو پاک کردم
ات : دیگه بامن شوخی و از این کارا نکنین من برعکس شما کار دارم و با اجازتون از مسخره بازیاتون و سربه سر خدمت کارا گذاشتنتون تموم شد من باید به کارام برسم
تهیونگ : بله بانو دیگه باهات شوخی نمیکنیم ولی اگه بزاری واسه جبران ماهم کمکت کنیم
ات : نیاز نیست
جیمین : داری لباس میشوری آخ جون کف بازی (خنده)
جیمین به سمت لباسام رفت که الان پر کف بودن یکمی کف برداشت توی دستاش و لبخند زد با کمک جیمین و تهیونگ لباسامو شستیم
راوی ویو
پسرک داستان ما از بالکن اتاقش به این منظره نگاه میکرد دروغ چرا کمی حسودی کرد چون دختر مورد علاقش داشت با دوستاش وقت میگذروند
انگار پسر قصه ما از همون اول به دختر دل بسته بود
ویو ات
بعد از شستن لباسا تهیونگ و جیمین روی چمنا دراز کشیدن من لباسارو روی بند آویزون کردم و کمی از اونا فاصله گرفتم و به آسمون نگاه کردم هوا واقعا خوب بود
تهیونگ : ات تو واقعا خوش سلیقه ای
همون طور که پشتم بهشون بود بود اوهومی گفتم
جیمین : هروقت دوست دختر دار شدم با تو میرم براش کادو بخرم ( خنده )
تهیونگ : بنظرم رنگ قرمزش خیلی قشنگه
جیمین : اوهوم
برگشتم که ببینم دارن راجب چی حرف میزنن که دیدم ست شرت و سوتین قرمزمو برداشتن قرمز شدم داد زدمو رفتم طرفشون
ات : یاااا بزارینشون سر جاش شما حیا نداریننننن
داشتم از خجالت آب میشدم اونوقت اینا فقط میخندن سمت تهیونگ رفتم تا سوتینمو ازش بگیرم و اونم اذیتم میکرد که جیمین داد زد
جیمین : تهیونگا نگا مشکیشم داره
تهیونگ سوتینمو داد دستمو سمت جیمین رفت و متفکرانه به سوتین مشکیم نگا میکرد دیگه واقعا داغ کرده بودم بیشعورا
ات : یاااا بیاین اینطرف خیلی بی حیایین
تهیونگ: ات سایز این 85 هس ؟
چی کثافت سرشو روتنش نمیذارم
ات : بیشعور آخه به توچه
گذاشتم دنبالش و شلنگ آب رو برداشتم و خیسش کردم یکم دلم خنک شد
داشتم بهش میخندیدم که یهو یکی شلنگو از دستم کشید و خیسم کرد جیمین بود برگشتم طرفش حرصم گرفته بود
ات : یااا مگه از جونت سیر شدی
تهیونگ : ات خانم در افتادن با ما تاوان داره
ات : که اینطور
فالو ♡
۳.۶k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.