شـآ★پرك ٯلـبم
شـآ★پرك ٯلـبم
ℳ𝒪𝒯ℋ ℳ𝒴 ℋℰ𝒜ℛ𝒯
پــآرت:𝟐𝟓
"جونگکوک"
؟: ارباب،گرگینه ها به خانم کیم حمله کردن
_چی؟! اون عوضیا...
رفتم باغ هایری،اونجا نبود
کل سرزمین گرگینه هارو گشتم
رفتم جنگلی که قبلا هایری توش گمشده بود
نبود
هچ جا نبود
هر چهار سرزمین رو زیر و رو کردم
نبود
انگار آب شده بود رفته بود تو زمین
اما یهو یادم افتاد یجا رو نگشتم،جنگل جادویی
با هر سختی ای رفتم به جزیره
و به طور عجیبی مه دور جنگل نبود
_اون اینجاست!
صدای هایری از دور دست ها به گوش میرسید
جیغ میزد و کمک میخواست
به سمت صدا رفتم و هایری رو دیدم که روی زمین نشسته و لباساش پاره شدن....
+کمککککککک
سمتش رفتم و کشیدمش تو بغلم
"نترس بیب...من اینجام"
+ک...کوک..کوکی...
_شششش آروم باش.. نفس عمیق بکش
+چرا اینجایی؟
_اومدم که فرشتهمو نجات بدم:)
+اما تو منو گذاشتی و رفتی...
_میترسیدم،میترسیدم که پیشم جات امن نباشه..
+امن ترین مکان توی جهان برای من بقل توعه...
و دستاشو دور گردنم انداختم و ازونجا بردمش
"هایری"
توی تختم از خواب بیدار شدم و یه لباس نو و خوشگل تو تنم دیدم
+اون اینجاست!
با سرعت از تخت خارج شدم و جونگکوکـو دیدم که توی باغ داره به میوه هام آب میده
از خونه خارج شدم و از پشت بغلش کردم
+کوکیم،دلتنگت بودم!این همه مدت کجا بودی؟
_یااا من فقط یه هفته نبودم!(خنده)
+یه هفته بدون تو،برای من مثل یک قرن بود
_حالا چیشده انقد رمانتیک شدی؟
+خب بیشعوررررر یهویی گذاشتی رفتی یه هفته نبودی دلم برات تنگ شده!!
_اخیییی بیا بغلم ببینممم🫂
«شب»
"جونگکوک"
خوشحالم که برگشتم پیش هایری
اما هنوزم نگرانشم
شاید خودش بگه اگر پیش من باشه جاش امن تره
اما من اینطور فکر نمیکنم
ℳ𝒪𝒯ℋ ℳ𝒴 ℋℰ𝒜ℛ𝒯
پــآرت:𝟐𝟓
"جونگکوک"
؟: ارباب،گرگینه ها به خانم کیم حمله کردن
_چی؟! اون عوضیا...
رفتم باغ هایری،اونجا نبود
کل سرزمین گرگینه هارو گشتم
رفتم جنگلی که قبلا هایری توش گمشده بود
نبود
هچ جا نبود
هر چهار سرزمین رو زیر و رو کردم
نبود
انگار آب شده بود رفته بود تو زمین
اما یهو یادم افتاد یجا رو نگشتم،جنگل جادویی
با هر سختی ای رفتم به جزیره
و به طور عجیبی مه دور جنگل نبود
_اون اینجاست!
صدای هایری از دور دست ها به گوش میرسید
جیغ میزد و کمک میخواست
به سمت صدا رفتم و هایری رو دیدم که روی زمین نشسته و لباساش پاره شدن....
+کمککککککک
سمتش رفتم و کشیدمش تو بغلم
"نترس بیب...من اینجام"
+ک...کوک..کوکی...
_شششش آروم باش.. نفس عمیق بکش
+چرا اینجایی؟
_اومدم که فرشتهمو نجات بدم:)
+اما تو منو گذاشتی و رفتی...
_میترسیدم،میترسیدم که پیشم جات امن نباشه..
+امن ترین مکان توی جهان برای من بقل توعه...
و دستاشو دور گردنم انداختم و ازونجا بردمش
"هایری"
توی تختم از خواب بیدار شدم و یه لباس نو و خوشگل تو تنم دیدم
+اون اینجاست!
با سرعت از تخت خارج شدم و جونگکوکـو دیدم که توی باغ داره به میوه هام آب میده
از خونه خارج شدم و از پشت بغلش کردم
+کوکیم،دلتنگت بودم!این همه مدت کجا بودی؟
_یااا من فقط یه هفته نبودم!(خنده)
+یه هفته بدون تو،برای من مثل یک قرن بود
_حالا چیشده انقد رمانتیک شدی؟
+خب بیشعوررررر یهویی گذاشتی رفتی یه هفته نبودی دلم برات تنگ شده!!
_اخیییی بیا بغلم ببینممم🫂
«شب»
"جونگکوک"
خوشحالم که برگشتم پیش هایری
اما هنوزم نگرانشم
شاید خودش بگه اگر پیش من باشه جاش امن تره
اما من اینطور فکر نمیکنم
۴.۰k
۱۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.